❌ اصکی ممنوع ❌
❌ اصکی ممنوع ❌
"Devastating retaliation"
#تلافی_ویرانگر
#Part39
تهیونگ لیسی به لبش زد: هرچی که بخام بهم میدی آلفاجم؟
سیترا پوزخندی زد: اگه راست گفته باشی!
تهیونگ: راست گفتم، جئون جونگکوک فاکر، 28 ساله دورگه ی آمریکایی کره ای ساکن نیویورک، با 195 سانت قد و 80 کیلو وزن، با دست خالکوبی شدش الان تو عمارت من تخت خابیده تا گرگ درنده مافیا بره سراغش!
چشمای سیترا درخشید و قهقهه زد: گود بوی، کم کم ازت خوشم میاد!
همه لبخند زدن و من.... خب من از شدت حسادت ناخونامو کف دستم فرو کرده بودم و تموم پوست لبم رو کنده بودم!
با اینکه میدونستم سیترا اصلا از مردا خوشش نمیاد اما بازم به گرم گرفتنش با تهیونگ حسودیم میشد!
از جام بلند شدم: میرم دستشویی!
سیترا به لیسا اشاره کرد: باهاش برو.
اخم کردم: خودم میرم لازم نکرده!
سیترا هشدار امیز نگاهم کرد اما کوتاه اومد: اوکی، زود برگرد!
نفس عمیقی کشیدم و راه افتادم.
صدای موزیک لایت و نگاه هرز مردا و نگاه کنجکاو زنا ازاردهنده بود...با کمک یه گارسون، راه دستشویی رو پیدا کردم و رفتم تو.
اب رو باز کردم و دستامو شستم.
تهیونگ دیگه چجور ادمی بود؟ اول با من لاس میزد و حالا برای سیترا خودشیرینی میکرد؟ هف...واقعا احمقی والری، سیترا گفته بود مردا قابل اعتماد نیستن!
ـــ کندیش!
دستامو با شدت بیشتری شستم: به تو مربوط نیست.
ـــ میگم پوست دستتو کندی نکن.
اخم کردم: به تو مربوط نیسـ... .
با بهت به دستی که دستای خیسمو از زیر اب بیرون کشید نگاه کردم!
سرم رو اوردم بالا و به چهره جذابش نگاه کردم: تو... تو کی هستی؟
لبخند کجی زد: شاید صاحب این مهمونی و عمارت؟
اخم کردم و دستامو از دستش کشیدم بیرون: برام مهم نیست کی هستی، چرا اومدی تو سرویس زنونه؟
دستاشو فرو برد تو جیبش و با سرگرمی نگاهم کرد: زنونه؟ اینجا که بار نیست زنونه مردونه داشته باشه!
هوفی کشیدم: حالا هرچی... اصلا تو کی هستی؟ چی از جونم میخای؟
لبخند کجش رو تکرار کرد و نزدیکم شد: میتونی صدام بزنی، کای!
... ادامه دارد....
( نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
"Devastating retaliation"
#تلافی_ویرانگر
#Part39
تهیونگ لیسی به لبش زد: هرچی که بخام بهم میدی آلفاجم؟
سیترا پوزخندی زد: اگه راست گفته باشی!
تهیونگ: راست گفتم، جئون جونگکوک فاکر، 28 ساله دورگه ی آمریکایی کره ای ساکن نیویورک، با 195 سانت قد و 80 کیلو وزن، با دست خالکوبی شدش الان تو عمارت من تخت خابیده تا گرگ درنده مافیا بره سراغش!
چشمای سیترا درخشید و قهقهه زد: گود بوی، کم کم ازت خوشم میاد!
همه لبخند زدن و من.... خب من از شدت حسادت ناخونامو کف دستم فرو کرده بودم و تموم پوست لبم رو کنده بودم!
با اینکه میدونستم سیترا اصلا از مردا خوشش نمیاد اما بازم به گرم گرفتنش با تهیونگ حسودیم میشد!
از جام بلند شدم: میرم دستشویی!
سیترا به لیسا اشاره کرد: باهاش برو.
اخم کردم: خودم میرم لازم نکرده!
سیترا هشدار امیز نگاهم کرد اما کوتاه اومد: اوکی، زود برگرد!
نفس عمیقی کشیدم و راه افتادم.
صدای موزیک لایت و نگاه هرز مردا و نگاه کنجکاو زنا ازاردهنده بود...با کمک یه گارسون، راه دستشویی رو پیدا کردم و رفتم تو.
اب رو باز کردم و دستامو شستم.
تهیونگ دیگه چجور ادمی بود؟ اول با من لاس میزد و حالا برای سیترا خودشیرینی میکرد؟ هف...واقعا احمقی والری، سیترا گفته بود مردا قابل اعتماد نیستن!
ـــ کندیش!
دستامو با شدت بیشتری شستم: به تو مربوط نیست.
ـــ میگم پوست دستتو کندی نکن.
اخم کردم: به تو مربوط نیسـ... .
با بهت به دستی که دستای خیسمو از زیر اب بیرون کشید نگاه کردم!
سرم رو اوردم بالا و به چهره جذابش نگاه کردم: تو... تو کی هستی؟
لبخند کجی زد: شاید صاحب این مهمونی و عمارت؟
اخم کردم و دستامو از دستش کشیدم بیرون: برام مهم نیست کی هستی، چرا اومدی تو سرویس زنونه؟
دستاشو فرو برد تو جیبش و با سرگرمی نگاهم کرد: زنونه؟ اینجا که بار نیست زنونه مردونه داشته باشه!
هوفی کشیدم: حالا هرچی... اصلا تو کی هستی؟ چی از جونم میخای؟
لبخند کجش رو تکرار کرد و نزدیکم شد: میتونی صدام بزنی، کای!
... ادامه دارد....
( نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
۲.۷k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.