ادامه پارت 197
ادامه پارت 197
شاهین کنارم نشست و گفت
_ اما من به شوهر تو به کیمیا دختر عموی خودم شک دارم یه کاسه ای زیر نیم کاسه است
الکی که این اتفاق نیفتاده من فکر می کنم کیمیا از شوهر تو یه عاتو داره
با اخم بهش نگاه کردم و گفتم
این مزخرفات چیه که میگی هیچ چیزی بین شوهرم و این کیمیا نیست
منکه گفتم این کیمیا خودش بلای جونم و زندگیمنه
شاهین اما دست به سینه شد و به دیوار خیره موند و گفت
_از من گفتن حالا میبینی و یه روز همه چی برات روشن میشه.
دیگه حرفی نزدم کمی همون جا نشستم و با اومدن دکتر باهاش حرف زدم و اون وقتی منو امیدوار کرد و خیالم راحت کرد دوباره به خونه برگشتم شاهین گفته بود شب میاد خونه چون اونجا واقعاً کاری نبود که از دستش بر بیاید به خدنه برگشتم راحیل مثل خودم حالش خیلی بهتر بود مونس داشت بازی میکرد و این یعنی دوباره زندگی توی خونه من جریان پیدا کرده بود زندگی ما خوشیه ما بسته بود به اهورایی بود که تمام جونمون بود هم من هم دخترم با حضور اهورا بود که جون می گرفتیم و گرنه هیچ کدوم دل و دماغ حتی غذا خوردنم نداشتیم
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
شاهین کنارم نشست و گفت
_ اما من به شوهر تو به کیمیا دختر عموی خودم شک دارم یه کاسه ای زیر نیم کاسه است
الکی که این اتفاق نیفتاده من فکر می کنم کیمیا از شوهر تو یه عاتو داره
با اخم بهش نگاه کردم و گفتم
این مزخرفات چیه که میگی هیچ چیزی بین شوهرم و این کیمیا نیست
منکه گفتم این کیمیا خودش بلای جونم و زندگیمنه
شاهین اما دست به سینه شد و به دیوار خیره موند و گفت
_از من گفتن حالا میبینی و یه روز همه چی برات روشن میشه.
دیگه حرفی نزدم کمی همون جا نشستم و با اومدن دکتر باهاش حرف زدم و اون وقتی منو امیدوار کرد و خیالم راحت کرد دوباره به خونه برگشتم شاهین گفته بود شب میاد خونه چون اونجا واقعاً کاری نبود که از دستش بر بیاید به خدنه برگشتم راحیل مثل خودم حالش خیلی بهتر بود مونس داشت بازی میکرد و این یعنی دوباره زندگی توی خونه من جریان پیدا کرده بود زندگی ما خوشیه ما بسته بود به اهورایی بود که تمام جونمون بود هم من هم دخترم با حضور اهورا بود که جون می گرفتیم و گرنه هیچ کدوم دل و دماغ حتی غذا خوردنم نداشتیم
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
۹.۶k
۱۱ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.