جهنم من با او فصل
جهنم من با او🍷 فصل ۲
# پارت ۲۳
کوک : خب حوری من ! جز شیرموز ویژه چیز دیگه ای نمیخوای ؟
ا.ت : فقط یه کیک شکلاتی خیس
گارسون : حتما ... بهترینشو براتون میارم
کوک : خیلی ممنون مستر منم یه شیر موز و اسنک میخوام
گارسون : چشم لطفا منتظر بمونین تا سفارشاتون حاضر بشه
کوک : حتما
ویو کوک : گارسون رفت و منو ا.ت توی سکوت رمانتیک کافه غرق شدیم یه نگاهی به چشمای عسلیش انداختم برام سوال بود این همه میخوره چرا چاق نمیشه یا اصلا این همه چیز میز چطور تو شکمش جا میشه ؟ واسه همین گفتم ....
کوک : لیدی ؟
ا.ت : جانم
کوک : تو این همه میخوری چاق نمیشی ؟ ( خنده ضایع )
ا.ت : فک کردم میخوای چی بگی آیا چاقی در من میبینی ؟
کوک : نه خوش اندام کرهای
ا.ت : ژونننن ... خب من هرچی بخورم چاق نمیشم ( با افتخار )
کوک : حالا این همه خرت و پرت چطور تو شکمت جا میشه ؟
ا.ت : جا میشه دیگه ... دریاست میدونی چطوری ؟
کوک : چطوری ؟
ا.ت : اونجوری که تو توی چشمای من غرق میشی اینا هم تو شکمم غرق میشن ( بلند خندید )
کوک : ( ا.ت رو همراهی کرد و باهاش زد زیر خنده ) وای ا.ت ... فک کردم الان یه حرف رمانتیک میپرونی مخمو بزنی ... ولی ریدی تو کلیه ها
ا.ت : حرف به این خوبی زدم بر اساس واقعیت به این مانتیکی بعد میگی رمانتیک نیس ؟
کوک : غذا هم عشق حالیشه ... تو زیبایی شکم غرق میشه ... کاملا عالیییی ... رمانتیک ترین حرف دنیا بود ( خنده )
ا.ت : بسه مردی از خنده ( خودش داره میخنده )
ویو کوک : داشتیم میگفتیم و میخندیدیم که گارسون با سفارشامون اومد ( نکته : گارسون دختره ) ... اه لعنتی آخه الان وقت اومدن بود میزاشتی میخندیدیم دیگه با هزار زحمت خودمونو جمع و جور کردیم که اومد نزدیک و گفت ....
گارسون : سفارشاتون ... ( سفارشا رو روی میز میزاره )
کوک : تشکر
گارسون : خواهش میکنم آقا امیدوارم راضی باشین ( با عشوه )
کوک : هستیم میتونین تشریف ببرین
گارسون : با اجازه ( با ناز و از این سوسول بازیا )
کوک : گمشو دیگه زنیکه خایه مال ( زیر لب )
ا.ت : چیری گفتی ؟
کوک : ......
# پارت ۲۳
کوک : خب حوری من ! جز شیرموز ویژه چیز دیگه ای نمیخوای ؟
ا.ت : فقط یه کیک شکلاتی خیس
گارسون : حتما ... بهترینشو براتون میارم
کوک : خیلی ممنون مستر منم یه شیر موز و اسنک میخوام
گارسون : چشم لطفا منتظر بمونین تا سفارشاتون حاضر بشه
کوک : حتما
ویو کوک : گارسون رفت و منو ا.ت توی سکوت رمانتیک کافه غرق شدیم یه نگاهی به چشمای عسلیش انداختم برام سوال بود این همه میخوره چرا چاق نمیشه یا اصلا این همه چیز میز چطور تو شکمش جا میشه ؟ واسه همین گفتم ....
کوک : لیدی ؟
ا.ت : جانم
کوک : تو این همه میخوری چاق نمیشی ؟ ( خنده ضایع )
ا.ت : فک کردم میخوای چی بگی آیا چاقی در من میبینی ؟
کوک : نه خوش اندام کرهای
ا.ت : ژونننن ... خب من هرچی بخورم چاق نمیشم ( با افتخار )
کوک : حالا این همه خرت و پرت چطور تو شکمت جا میشه ؟
ا.ت : جا میشه دیگه ... دریاست میدونی چطوری ؟
کوک : چطوری ؟
ا.ت : اونجوری که تو توی چشمای من غرق میشی اینا هم تو شکمم غرق میشن ( بلند خندید )
کوک : ( ا.ت رو همراهی کرد و باهاش زد زیر خنده ) وای ا.ت ... فک کردم الان یه حرف رمانتیک میپرونی مخمو بزنی ... ولی ریدی تو کلیه ها
ا.ت : حرف به این خوبی زدم بر اساس واقعیت به این مانتیکی بعد میگی رمانتیک نیس ؟
کوک : غذا هم عشق حالیشه ... تو زیبایی شکم غرق میشه ... کاملا عالیییی ... رمانتیک ترین حرف دنیا بود ( خنده )
ا.ت : بسه مردی از خنده ( خودش داره میخنده )
ویو کوک : داشتیم میگفتیم و میخندیدیم که گارسون با سفارشامون اومد ( نکته : گارسون دختره ) ... اه لعنتی آخه الان وقت اومدن بود میزاشتی میخندیدیم دیگه با هزار زحمت خودمونو جمع و جور کردیم که اومد نزدیک و گفت ....
گارسون : سفارشاتون ... ( سفارشا رو روی میز میزاره )
کوک : تشکر
گارسون : خواهش میکنم آقا امیدوارم راضی باشین ( با عشوه )
کوک : هستیم میتونین تشریف ببرین
گارسون : با اجازه ( با ناز و از این سوسول بازیا )
کوک : گمشو دیگه زنیکه خایه مال ( زیر لب )
ا.ت : چیری گفتی ؟
کوک : ......
- ۴.۶k
- ۱۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط