🍃زندگی متفاوت
🌚فصل دوم
پارت 161
#leoreza
رضا:میگم عشقم
همینجوری که داشت پفیلا میخورد و تلویزیون تماشا میکرد لب زد
پانیذ:جونم
رضا:اخر ماه یه تفریحمون نشه دسته جمعی
روبه من کرد خودشو
پانیذ:واقعا مثلا کجاا
لبخندی به ذوقش زدم و ادامه دادم
رضا:اومم هر جا که شد فرقی نمیکنه
پانیذ:خب حالا چرا اخر ماه اخر هفته بریم
رضا:نچ من یکم کار دارم و بعدشم تا وقتی حال تو نرمال نشه تکون نمیخوری
حالت صورتش عوض شد
پانیذ:عشقمم من که خوبم چرا انقدر شلوغش میکنی
رضا:نخیرم دکتر چیگف
پانیذ:اوووففف رضاااا
رضا:جونممم
پانیذ:اذیت نکن دیگه
رضا:مگه من دلم میاد گلمو اذیت کنم حالا هم پاشو ساعت 3 شبه انقدر تلویزیون نگاه نکن
پفیلا گذاشت رو میز
پانیذ:به یه شرط
رضا:من جیگررر میخامم هوس کباب کردم
بوسی به لبای ورچیدش زدم
رضا:اخ اخ گفتیی منم اب دهنم راه افتاد پاشو بریم بخوریم
پانیذ:الان که شبه جایم باز نیس
رضا:باز نباشه پس من چیمم اینجا الان با دستای خودم بر خودمون جیگر کباب درس میکنم
پانیذ:مگه بلدی
رضا:منو دستم گرفتی عشقم پاشو ببین چطوری درست میکنم
دستش گرفتم بلندش کردم و به سمت اشپزخونه رفتم نشوندمش رو صندلی دستام کوبوندم بهم
رضا:تو بشین فقط نگا کن چطوری درستش میکنم اوممم
سری تکون داد و ریز ریز خندید دلم بیصاب منم ضعف رف براش
بسته ی جیگر و گوشت قرمز دراودم بیرون سیخ هارم گذاشتم رو میز دستام شستم و سینی ام گذاشتم رو میز و مواد لازم اوردم خودشون کردم و ریختم داخل یه ظرف بزرگ گوشت و جیگر با هم
مخلوطشون کردم
عجب بویی میداد
پانید:واییی بوش عالییهه
خنده ای کردم و همشونو زدم به سیخ و رو سینی گذاشتم دستام شستم و سینی رو برداشتم روبه پانیذ کردم
رضا:بریم که بپذمشوم
از بازوم گرف و با هم رفتیم بیرون رفتیم سمت وسطای باغ که الاچیقم داشت
پانیذ رفت نشست تو الاچیق منم ذغال اماده کردم و سیخ هارو ردیفی گذاشتمشون
پانیذ:اخخخ که بوش هنو تا اینجا میاد
رضا: ای ای شکموو
پانیذ میزو اماده کرده بود کباب و جیگر وقتی اماده شدن بردمشون الاچیق و نشستم کنارش و یه 3 سیخ کباب و 3 سیخ جیگر دادم بهش
چون من اخر شبا زیاد چیزی نمیخورم فقط 3 سیخ جیگر برداشتم
پانیذ یکی از سیخ های جیگر رو برداشت و یه تکیه اشو گذاشت تو دهنش و چشاشو بست
پانیذ:ووییی خیلی خوشمزشت اوممم
چشماشو باز کرد و چند تیکه درشت از کباب گذاشت تو دهنش
لباش بخاطر چربیه کباب و جیگر برق میزدن روبه من کرد
پانیذ:واقعا خوشمزست عالی قربون اشپزه خودمم برم من
لباشو غنچه کرد و بوسه ای به لبام زد
......
پارت 161
#leoreza
رضا:میگم عشقم
همینجوری که داشت پفیلا میخورد و تلویزیون تماشا میکرد لب زد
پانیذ:جونم
رضا:اخر ماه یه تفریحمون نشه دسته جمعی
روبه من کرد خودشو
پانیذ:واقعا مثلا کجاا
لبخندی به ذوقش زدم و ادامه دادم
رضا:اومم هر جا که شد فرقی نمیکنه
پانیذ:خب حالا چرا اخر ماه اخر هفته بریم
رضا:نچ من یکم کار دارم و بعدشم تا وقتی حال تو نرمال نشه تکون نمیخوری
حالت صورتش عوض شد
پانیذ:عشقمم من که خوبم چرا انقدر شلوغش میکنی
رضا:نخیرم دکتر چیگف
پانیذ:اوووففف رضاااا
رضا:جونممم
پانیذ:اذیت نکن دیگه
رضا:مگه من دلم میاد گلمو اذیت کنم حالا هم پاشو ساعت 3 شبه انقدر تلویزیون نگاه نکن
پفیلا گذاشت رو میز
پانیذ:به یه شرط
رضا:من جیگررر میخامم هوس کباب کردم
بوسی به لبای ورچیدش زدم
رضا:اخ اخ گفتیی منم اب دهنم راه افتاد پاشو بریم بخوریم
پانیذ:الان که شبه جایم باز نیس
رضا:باز نباشه پس من چیمم اینجا الان با دستای خودم بر خودمون جیگر کباب درس میکنم
پانیذ:مگه بلدی
رضا:منو دستم گرفتی عشقم پاشو ببین چطوری درست میکنم
دستش گرفتم بلندش کردم و به سمت اشپزخونه رفتم نشوندمش رو صندلی دستام کوبوندم بهم
رضا:تو بشین فقط نگا کن چطوری درستش میکنم اوممم
سری تکون داد و ریز ریز خندید دلم بیصاب منم ضعف رف براش
بسته ی جیگر و گوشت قرمز دراودم بیرون سیخ هارم گذاشتم رو میز دستام شستم و سینی ام گذاشتم رو میز و مواد لازم اوردم خودشون کردم و ریختم داخل یه ظرف بزرگ گوشت و جیگر با هم
مخلوطشون کردم
عجب بویی میداد
پانید:واییی بوش عالییهه
خنده ای کردم و همشونو زدم به سیخ و رو سینی گذاشتم دستام شستم و سینی رو برداشتم روبه پانیذ کردم
رضا:بریم که بپذمشوم
از بازوم گرف و با هم رفتیم بیرون رفتیم سمت وسطای باغ که الاچیقم داشت
پانیذ رفت نشست تو الاچیق منم ذغال اماده کردم و سیخ هارو ردیفی گذاشتمشون
پانیذ:اخخخ که بوش هنو تا اینجا میاد
رضا: ای ای شکموو
پانیذ میزو اماده کرده بود کباب و جیگر وقتی اماده شدن بردمشون الاچیق و نشستم کنارش و یه 3 سیخ کباب و 3 سیخ جیگر دادم بهش
چون من اخر شبا زیاد چیزی نمیخورم فقط 3 سیخ جیگر برداشتم
پانیذ یکی از سیخ های جیگر رو برداشت و یه تکیه اشو گذاشت تو دهنش و چشاشو بست
پانیذ:ووییی خیلی خوشمزشت اوممم
چشماشو باز کرد و چند تیکه درشت از کباب گذاشت تو دهنش
لباش بخاطر چربیه کباب و جیگر برق میزدن روبه من کرد
پانیذ:واقعا خوشمزست عالی قربون اشپزه خودمم برم من
لباشو غنچه کرد و بوسه ای به لبام زد
......
۱۱.۶k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.