نفرت در برابر عشقی که بهت دارم
{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}
پارت 108
ا،ت : بله معلوم که میخوام
پدر بزرگ : پس باید با اون پسر ازدواج کنی
ا،ت به تعجب پرسيد
ا،ت : کدوم پسر ؟
پدر بزرگ : من با پدر اون پسر حرف زدم قرار شد فردا شب برای خاستگاری بیان اينجا
ا،ت : کدوم پسر چه خواستگاری چیداری میگی پدر بزرگ
پدر بزرگ : همون پسری که همهجا جار زدی که دوستش داری
ا،ت از روی صندلی بلند و و با صدای بلند گفت
ا،ت : امکان نداره من با اون ازدواج کنم
پدر بزرگ اش دستش رو مشت کرد و محکم کوبيد به میز و با عصبانیت گفت
پدر بزرگ : باید وقتی که توی تلویزیون اعلام کنی باید فکر اینجاش رو میکرد الانم باید باهاش ازدواج کنی فهميدی اگه بخواهی یه کلمه ای دیگه بگی دیگه هیچ وقت نمیبخشمت و از این خونه میرم حتا اجازه نمیدم بیای سر خاکم
ا،ت نگاهی به مادر بزرگ اش انداخت و بدون هیچ حرفی به سمته اتاقش
رفت و روی تخت دراز کشید
{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{ صبح روز بعد }
ا،ت......
بازم با سرگیجه بدی بیدار شدم ولی این دفعه مثل دفعه های قبل نبود
این بار حالت تهوع خیلی شدیدی داشتم
با عجله از روی تخت بلند شد و به سمته سرویس بهداشتی دوید و بعد از شستن دست و صورتم از حمام خارج شدم به تقویم نگاه کردم
از وقت پریودم یک هفته گذشته بود باید مطمئنم بشم که چیزی نیست
بعد از پوشیدن لباس بالتوم رو برداشتم و از اتاق خارج شدم
[ اسلاید ۲ لباس ا،ت ]
و به سمته در عمارت میرفت که با حرف مادر بزرگم ایستادم
مادر بزرگ : دخترم کجا میری پدر بزرگت گفت امروز از خونه نری بیرون
و برای شب آماده باشی
ا،ت : من با اون پسر ازدواج نمیکنم اینو دیشب بهتون گفتم
بدون اینکه به حرف مادر بزرگ اش گوش بده از عمارت خارج شد و سوار ماشین اش شد
{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{
یونگجه: موندین یه ساعته منتظرتون هستم
تهیونگ : اومدیم دیگه
جونگکوک : ساعت چند قرار دارن
یونگجه : حدوده یه ساعت دیگه
جونگکوک : باشه پس طبق نقشه که بهتون گفتم عمل کنید
یونگجه : تو باید مافیای میشدی خيلی بهت مياد
تهیونگ : بهتر نیست فقد به پلیس خبر بدیم اونا کارشونو بلدن
جونگکوک : اینجوری اگه هان سه جون بشنوه که به پلیس خبر دادیم ممکن قبل از این که پلیس بگیردش فرار کنه
جونگکوک روبه یونگجه کرد
جونگکوک : تو برو به همون مکانی که قرار پول هارو تحویل بگیرن وقتی پلیس اومد بهم خبر بده
یونگجه : باشه پس من رفتم........ادامه دارد
پارت 108
ا،ت : بله معلوم که میخوام
پدر بزرگ : پس باید با اون پسر ازدواج کنی
ا،ت به تعجب پرسيد
ا،ت : کدوم پسر ؟
پدر بزرگ : من با پدر اون پسر حرف زدم قرار شد فردا شب برای خاستگاری بیان اينجا
ا،ت : کدوم پسر چه خواستگاری چیداری میگی پدر بزرگ
پدر بزرگ : همون پسری که همهجا جار زدی که دوستش داری
ا،ت از روی صندلی بلند و و با صدای بلند گفت
ا،ت : امکان نداره من با اون ازدواج کنم
پدر بزرگ اش دستش رو مشت کرد و محکم کوبيد به میز و با عصبانیت گفت
پدر بزرگ : باید وقتی که توی تلویزیون اعلام کنی باید فکر اینجاش رو میکرد الانم باید باهاش ازدواج کنی فهميدی اگه بخواهی یه کلمه ای دیگه بگی دیگه هیچ وقت نمیبخشمت و از این خونه میرم حتا اجازه نمیدم بیای سر خاکم
ا،ت نگاهی به مادر بزرگ اش انداخت و بدون هیچ حرفی به سمته اتاقش
رفت و روی تخت دراز کشید
{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{ صبح روز بعد }
ا،ت......
بازم با سرگیجه بدی بیدار شدم ولی این دفعه مثل دفعه های قبل نبود
این بار حالت تهوع خیلی شدیدی داشتم
با عجله از روی تخت بلند شد و به سمته سرویس بهداشتی دوید و بعد از شستن دست و صورتم از حمام خارج شدم به تقویم نگاه کردم
از وقت پریودم یک هفته گذشته بود باید مطمئنم بشم که چیزی نیست
بعد از پوشیدن لباس بالتوم رو برداشتم و از اتاق خارج شدم
[ اسلاید ۲ لباس ا،ت ]
و به سمته در عمارت میرفت که با حرف مادر بزرگم ایستادم
مادر بزرگ : دخترم کجا میری پدر بزرگت گفت امروز از خونه نری بیرون
و برای شب آماده باشی
ا،ت : من با اون پسر ازدواج نمیکنم اینو دیشب بهتون گفتم
بدون اینکه به حرف مادر بزرگ اش گوش بده از عمارت خارج شد و سوار ماشین اش شد
{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{
یونگجه: موندین یه ساعته منتظرتون هستم
تهیونگ : اومدیم دیگه
جونگکوک : ساعت چند قرار دارن
یونگجه : حدوده یه ساعت دیگه
جونگکوک : باشه پس طبق نقشه که بهتون گفتم عمل کنید
یونگجه : تو باید مافیای میشدی خيلی بهت مياد
تهیونگ : بهتر نیست فقد به پلیس خبر بدیم اونا کارشونو بلدن
جونگکوک : اینجوری اگه هان سه جون بشنوه که به پلیس خبر دادیم ممکن قبل از این که پلیس بگیردش فرار کنه
جونگکوک روبه یونگجه کرد
جونگکوک : تو برو به همون مکانی که قرار پول هارو تحویل بگیرن وقتی پلیس اومد بهم خبر بده
یونگجه : باشه پس من رفتم........ادامه دارد
- ۱۲.۴k
- ۲۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط