عشق آغشته به خون

。☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩
(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۳۰ (。☬⁠。⁠)⁩

سپس با گام های سمت پله ها هجوم برد .. سرش را پایین انداخت و عصبی از لای دندون هایش غرید .. ٫ پسره احمق .. ٫
هانول درست روبه رو اش ایستاد و باعث توقف حرکت جیمین شد.. جیمین متعجب نکرد بلکه این زن مغرور را میشناسد با اختیارم نگاهش کرد و هانول همچنین با لبخند گفت : جیمین ! .. حالت خوبه ؟
جیمین جدی و محکم نگاهش کرد : بله خوبم .. شما چی
هانول: ممنون راستی میخواستم با دخترم آشنا بشی
جیمین آروم به دختری که کنارش بود چشم دوخت .. تنها جمله ای که در ذهنش چرخید ٫ مثل همه دخترا ٫ ..
جونا : سلام منو یادت نمیاد تو بچگی دوست های خوبی بودیم
جیمین جدی گفت : فکر نکنم یادم باشه
جونا : اشکالی ندارد من جونا هستم
جیمین با لبخند گفت: منم جیمین .. ولی من باید برم سرم شلوغه
با گام های آروم از کنارش گذرا نمود سپس کلافه پفی کشید ... سپس صدا کف دست هایش به گوشش خورد
دیدگاه ها (۲)

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۳۱ (。☬⁠。⁠)⁩سرس...

ادامه درسمو ادامه .. بدم از د.... واج میکنم جیمین بلافاصله ب...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۲۹ (。☬⁠。⁠)⁩میو...

) ظهور ازدواج (✿⁠)⁩(♡)پارت ۲۸۲ (⁠♡) هنوز بی پرده و رك.. فرد...

ادامه هانول همچنین عصبی چتری هایش را به پشت انداخت سپس سپس گ...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۲۲ (。☬⁠。⁠)⁩تصم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط