فیک تهیونگ
فیک تهیونگ
پارت8
*ا.ت*
کوک_و اونی که ما دیدم تو نبودی و چون تو سنت کمه اون دیو نمیخواست ترو بکشه یا اسیبی بت بزنه و اینکه میخواد ترو دستیار خودش بکنه و ترو اموزش بده و از تو یک مافیا قوی بسازه....
چهار زانو رو تخت نشسته بودم و کوکم یه ریز حرف میزد و منم با اشتیاق گوش میدادم که یهو حرفشو قطع و گفت :
_زیاد که حرف نزدم
+نه تو ادامه بده
_چه صدای قشنگی داری
+عه اوکی بگو میگفتی
دوباره ادامه داد :
_خوب ا.ت میدونی که چرا اینجایی پس میرسیم که قانون های این خونه یعنی ابن خونه نع ها فقط امشب اینجاییم فردا میریم خونه اون دیو اونجا زندگی کنی قانون اون خونه اینکه
1_حرف زیاد نمیزنی ولی خوب من رو فاکتور میگیرن
خندم گرفت ولی خوردمش و گوش هامو تیز کردم:
2_ازش زیاد سوا نمیپرسی و تو کاراش دخالت نمیکنی که منم فاکتور گرفته میشم
3_اصلا از 2 کیلومتری اتاقش رد هم نمیشی و تنها کسی فاکتور گرفته میشه من و اجوما هستیم که اجوما حکم مادر رو برای اون دیو داره
4_دوست نداره زن ها باهاش ارتباط فیزیکی داشته باشن
گفتم:منم همینطور و نگاهی به دستش که دستم گرفته بود کردم اومد دستشو بگشه که گفتم : و بازم تو فاکتور گرفته میشی برادر
خندید اخههههههه ژذابببب ترو موش بخوره
دوباره جدی شد و ادامه داد:
_دور از شوخی ا.ت هرچیزی تو اون خونه قانون داره
5_ساعت 7 صبح همه بیدارن و صبحانه میخوریم و کسیم نباشه حق خوردن صبحانه نداره و منم حتی فاکتور گرفته نمیشم
ساعت 2 ناهار هست و هرکی حاضر نباشه چیزی نسیبش نمیشه
ساعت 4 هم عصرونه هست
ساعت 8 هم شام
و اینکه اون دیو حتی رو غذا خوردن خدمت کاراشم حساسه و باید همه بخورن چون دوست نداره کسی گشنه بمونه
خوب ا.ت سوالی داری؟
جواب دادم:
_نه والا هرچی لازم بودو گفتی دیگه ولی اینکه میشه یکم از دیو بگی؟
جواب داد:
کوک_امممم راستش اسمش تهیونگه کیم تهیونگ اون مادرش رو تویه تصادف از دست داداه یعنی دشمن باباش ماشین مادرش رو دست کاری کرده بود و اون هم به رحمت خدا رفته اون موقع تهیونگ 19 سالش بوده میمونه دوتا خواهراش که 1 هفته بعد از مرگ مادرشون خواهر کوچیکش وقتی 15 سالش بود دزدیده میشه و به بدترین شکل ممکن بهش تج*اوز میشه و بخاطر خونریزی زیاد می*میره
و اون یکی خواهرش که 18 سالش بوده افسرده میشه و به امریکا برای درمانش میره و پدر تهیونگم باهاش میره و تهیونگ کارای باباش رو دست میگیره و از سن کم موفق میشه و مافیا میشه برای انتقام از کسی که مادرش رو کشته بابای تهیونگ چندتا شرکت ماشین داره و
تمامشون رو تهیونگ اداره میکنه و قراره ماه بعد خواهرش و باباش بیان کره خود تهبونگ الان 23 سالشه و باندش جز بزرگ ترین باند هاس و اون تونست انتقام خواهر و مادرش رو بگیره ....
ادامه دارد....
پارت8
*ا.ت*
کوک_و اونی که ما دیدم تو نبودی و چون تو سنت کمه اون دیو نمیخواست ترو بکشه یا اسیبی بت بزنه و اینکه میخواد ترو دستیار خودش بکنه و ترو اموزش بده و از تو یک مافیا قوی بسازه....
چهار زانو رو تخت نشسته بودم و کوکم یه ریز حرف میزد و منم با اشتیاق گوش میدادم که یهو حرفشو قطع و گفت :
_زیاد که حرف نزدم
+نه تو ادامه بده
_چه صدای قشنگی داری
+عه اوکی بگو میگفتی
دوباره ادامه داد :
_خوب ا.ت میدونی که چرا اینجایی پس میرسیم که قانون های این خونه یعنی ابن خونه نع ها فقط امشب اینجاییم فردا میریم خونه اون دیو اونجا زندگی کنی قانون اون خونه اینکه
1_حرف زیاد نمیزنی ولی خوب من رو فاکتور میگیرن
خندم گرفت ولی خوردمش و گوش هامو تیز کردم:
2_ازش زیاد سوا نمیپرسی و تو کاراش دخالت نمیکنی که منم فاکتور گرفته میشم
3_اصلا از 2 کیلومتری اتاقش رد هم نمیشی و تنها کسی فاکتور گرفته میشه من و اجوما هستیم که اجوما حکم مادر رو برای اون دیو داره
4_دوست نداره زن ها باهاش ارتباط فیزیکی داشته باشن
گفتم:منم همینطور و نگاهی به دستش که دستم گرفته بود کردم اومد دستشو بگشه که گفتم : و بازم تو فاکتور گرفته میشی برادر
خندید اخههههههه ژذابببب ترو موش بخوره
دوباره جدی شد و ادامه داد:
_دور از شوخی ا.ت هرچیزی تو اون خونه قانون داره
5_ساعت 7 صبح همه بیدارن و صبحانه میخوریم و کسیم نباشه حق خوردن صبحانه نداره و منم حتی فاکتور گرفته نمیشم
ساعت 2 ناهار هست و هرکی حاضر نباشه چیزی نسیبش نمیشه
ساعت 4 هم عصرونه هست
ساعت 8 هم شام
و اینکه اون دیو حتی رو غذا خوردن خدمت کاراشم حساسه و باید همه بخورن چون دوست نداره کسی گشنه بمونه
خوب ا.ت سوالی داری؟
جواب دادم:
_نه والا هرچی لازم بودو گفتی دیگه ولی اینکه میشه یکم از دیو بگی؟
جواب داد:
کوک_امممم راستش اسمش تهیونگه کیم تهیونگ اون مادرش رو تویه تصادف از دست داداه یعنی دشمن باباش ماشین مادرش رو دست کاری کرده بود و اون هم به رحمت خدا رفته اون موقع تهیونگ 19 سالش بوده میمونه دوتا خواهراش که 1 هفته بعد از مرگ مادرشون خواهر کوچیکش وقتی 15 سالش بود دزدیده میشه و به بدترین شکل ممکن بهش تج*اوز میشه و بخاطر خونریزی زیاد می*میره
و اون یکی خواهرش که 18 سالش بوده افسرده میشه و به امریکا برای درمانش میره و پدر تهیونگم باهاش میره و تهیونگ کارای باباش رو دست میگیره و از سن کم موفق میشه و مافیا میشه برای انتقام از کسی که مادرش رو کشته بابای تهیونگ چندتا شرکت ماشین داره و
تمامشون رو تهیونگ اداره میکنه و قراره ماه بعد خواهرش و باباش بیان کره خود تهبونگ الان 23 سالشه و باندش جز بزرگ ترین باند هاس و اون تونست انتقام خواهر و مادرش رو بگیره ....
ادامه دارد....
۹.۵k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.