فیک کوک

فیک کوک
خوناشام اصیل
پارت ۱
ویو ا.ت

مثل همیشه از خواب با جیغ جیغ های مامانم بیدار شدم و به سمت دستشویی رفتم اووو یادم رفت معرفی کنم من ا.ت ام،کیم ا.ت من یک خواهر غرغرو و پرو دارم که همش کف مهمونی ها پلاسه و یک مامان که خیلی گیر میده،دعوا میکنه ولی بازم چون مامانمه خیلی دوسش دارم اونم منو دوس داره اما بروز نمیده
یک باباهم دارم که اصلا تو کادر نیست همش سرکاره اگه خونه هم بیاد میخوابه و هیچ

ویو نویسنده

ا.ت دختری مهربان دلسوز است،خیلی پاک و معصوم رنگ موهایش به رنگ سیاهی شب و رنگ چشمانش ترکیب زیبایی از قرمز و مشکی است پوستی عین برف دارد و کسانی که لیاقت ا.ت رو نمی دانند.

او پر جنب جوش،زود رنج،فرز(همون سریع)و بسیار علاقه به مادربزرگش دارد که در ردستا هست

ویو ا.ت

وارد دستشویی شدم و کار های لازم رو کردم و از اتاق بیرون اومدم و به سمت کمدم رفتم و یک تیپ خوشگل کلاسیک طوری زدم و به سمت اشپز خونه رفتم و سر میز نشستم وبه همه سلام کردم.

_های مامی های ددی های سیستر
+سلام دخترم
=های سیستر
_اوممم مامان چه کرده به به
+بشین زود باش
_چرا زود عجله ای نیست؟
+دخترم راستش بابات مرخصی گرفته میخواییم بریم اون روستایی که خونه مامان بزرگت هست یک ۲ هفته ای اونجا بمونیم
=نه مامان جون راستش بورام دوستم پارتی گرفته میخوام برمم

+باشه عزیزم تو تنها خونه باش ما میریم
راستش مامانم خیلی خواهدم رو دوست داره ولی من نه اما الان این مهمه که دوس داشتم اونجا برم چون هم مامان بزرگم هس هم میتونم برم باغ و بالای کوه و صخره ها
_وای مامان این که عالیه بعد ۵ ماه دوباره میرم اونجا البته این دفه شماهم هستین

+اها پس زود باش بخور برو لباسم بردار برای این ۲ هفته

تند تند جوری که اصلا نفهمیدم چطور خوردم غذامو رفتم تو اتاقم.

ادامه دارد............