هاناهاکیماسو
#هاناهاکیماسو
#part21
+آجوما این مال شماست
# عا عا فکر کنم از جیبم افتاده برشدار مال خودت
+خیلی ممنون
کوک با دیدن ذوق هانا تو دلش پروانه جمع شد و با رضایت از اونجا دور شد سریع رفت تو حیاط و به طرف آجوشی رفت
_آجوشی آجوشی
....بله ارباب
_جایی که بهت گفتم درست کن رو درست کردی
.....بله تقریبا درست شده
_میخوام ببینم
آجوشی به همراه کوک به قسمت پشتی باغ رفت یه دره چوبی رنگ اونجا بود آجوشی با کیلید اونجارو باز کرد پله میخورد میرفت پایین پسرک وارد اتاقک شد و با دیدن حجم عظیمی از کتاب های مختلف لبخند رضایتی زد اونجارو با کتاب های مورد علاقه هانا پر کرده بود و پر از قفسه های چوبی کتاب بود و دورش پر از گل رز مشکی و قرمز
_عالیه بیشتر روش کار کن این هدیه تولد هاناست
....چشم ارباب عمر عمر شماست
کوک رفت بیرون کلید اونجارو خودش نگه داشت و تویه جعبه نگهش داشت بعد آماده شد و واسه شام رفت بیرون از اتاق از پله ها پایین رفت و سر میز نشست بازم مثل همیشه دخترکش سنگ تموم گذاشته بود با اشتها شروع کرد به خوردن بعد از از آجوما خواست برا هانا یه دست لباس تمیز ببره تا باهاش بره بیرون آجوما لباس رو برا دخترک برد در اتاقش رو زد با صدایه هانا آجوما وارد اتاق شد
....دخترم اینو ارباب دادن که بپوشی
+برای چی؟
.....ایشون گفتن میخوان باهات برن بیرون
آجوما لبخند مهربونی زد
.....دخترم روشو زمین ننداز برو باهاش
دخترک کمی فکر کرد بعد بخاطر حرفا آجوما راضی شد دخترک لباسایی که کوک بهش داده بود رو تنش کرد کمی آرایش کرد و موهاش رو شونه زد بعد از اتاق رفت بیرون صدا بوق موتور اومد از در عمارت بیرون اومد و کوک رو با استایل کاملا دارک روی موتور دید
_بیا دیگه
هانا نزدیک کوک رفت کوک کمی عقب رفت
_بشین جلو من قراره باهم برونیمش
هانا کمی اخم کرد و بعد با لبخند خیلی محوی جلویه کوک نشست جوری بود که پشتش کامل به کوک چسبیده بود خم شد و دستشو رو دو طرف موتور گذاشت و تو همون موقع کوک هم دستشو رو دست دخترک گذاشت
_کلاه؟
هردو کلاهاشونو سرشون کردن و به راه افتادن هانا هم هیجان داشت هم ترس اما حس گرمایه دستا کوک باعث میشد ترسش کم شده
_میخوام فرمونو بدم بهت
+نه نکن دیوونه شدی؟
_نترس بهم اعتماد کن
کوک دستشو ول کرد و حالا دخترک داشت موتور رو میروند کوک از موقعیت استفاده کرد یه دستشو رو کمر دخترک گذاشت به یه بستنی فروش رسیدن و.....
اینم پارت جدید
#part21
+آجوما این مال شماست
# عا عا فکر کنم از جیبم افتاده برشدار مال خودت
+خیلی ممنون
کوک با دیدن ذوق هانا تو دلش پروانه جمع شد و با رضایت از اونجا دور شد سریع رفت تو حیاط و به طرف آجوشی رفت
_آجوشی آجوشی
....بله ارباب
_جایی که بهت گفتم درست کن رو درست کردی
.....بله تقریبا درست شده
_میخوام ببینم
آجوشی به همراه کوک به قسمت پشتی باغ رفت یه دره چوبی رنگ اونجا بود آجوشی با کیلید اونجارو باز کرد پله میخورد میرفت پایین پسرک وارد اتاقک شد و با دیدن حجم عظیمی از کتاب های مختلف لبخند رضایتی زد اونجارو با کتاب های مورد علاقه هانا پر کرده بود و پر از قفسه های چوبی کتاب بود و دورش پر از گل رز مشکی و قرمز
_عالیه بیشتر روش کار کن این هدیه تولد هاناست
....چشم ارباب عمر عمر شماست
کوک رفت بیرون کلید اونجارو خودش نگه داشت و تویه جعبه نگهش داشت بعد آماده شد و واسه شام رفت بیرون از اتاق از پله ها پایین رفت و سر میز نشست بازم مثل همیشه دخترکش سنگ تموم گذاشته بود با اشتها شروع کرد به خوردن بعد از از آجوما خواست برا هانا یه دست لباس تمیز ببره تا باهاش بره بیرون آجوما لباس رو برا دخترک برد در اتاقش رو زد با صدایه هانا آجوما وارد اتاق شد
....دخترم اینو ارباب دادن که بپوشی
+برای چی؟
.....ایشون گفتن میخوان باهات برن بیرون
آجوما لبخند مهربونی زد
.....دخترم روشو زمین ننداز برو باهاش
دخترک کمی فکر کرد بعد بخاطر حرفا آجوما راضی شد دخترک لباسایی که کوک بهش داده بود رو تنش کرد کمی آرایش کرد و موهاش رو شونه زد بعد از اتاق رفت بیرون صدا بوق موتور اومد از در عمارت بیرون اومد و کوک رو با استایل کاملا دارک روی موتور دید
_بیا دیگه
هانا نزدیک کوک رفت کوک کمی عقب رفت
_بشین جلو من قراره باهم برونیمش
هانا کمی اخم کرد و بعد با لبخند خیلی محوی جلویه کوک نشست جوری بود که پشتش کامل به کوک چسبیده بود خم شد و دستشو رو دو طرف موتور گذاشت و تو همون موقع کوک هم دستشو رو دست دخترک گذاشت
_کلاه؟
هردو کلاهاشونو سرشون کردن و به راه افتادن هانا هم هیجان داشت هم ترس اما حس گرمایه دستا کوک باعث میشد ترسش کم شده
_میخوام فرمونو بدم بهت
+نه نکن دیوونه شدی؟
_نترس بهم اعتماد کن
کوک دستشو ول کرد و حالا دخترک داشت موتور رو میروند کوک از موقعیت استفاده کرد یه دستشو رو کمر دخترک گذاشت به یه بستنی فروش رسیدن و.....
اینم پارت جدید
۱۷.۸k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.