پارت ۶۲ زندگی جونگمه
پارت ۶۲ زندگی جونگمه
فرداش مراسم ختم منیجر و دوست دخترش بود
جونگمه اصلا حالش خوب نبود
مادر منیجر اومد
یدونه زد دم گوش جونگمه و گفت:تو چرا زنده ای!چرا فقط پسر من مرد؟
کوک از اونور اومد گفت:چیکار میکنید خانم😠
مامان منیجر از یقه جونگمه گرفت کوبید به دیوار گفت:خودم میکشمت
کوک اود زنه رو کشید اونور گفت:جونگمه تقصیری نداشت ؛واسه چی باید مجازات بشه
بعد اینکه همه رفتن جونگمه مونده بود
داشت با عکس منیجر حرف میزد
چراغا خاموش بود
جونگمه با گریه میگفت:اگه من جایه شما دوتا بودم الان من مرده بودم و شما زنده
کوک از پشت در داشت به جونگمه نگاه میکرد
جونگه تا پاشد رفت، کوک رفت قایم شد
کوک اوفتاد دنبال جونگمه
رفت دید جونگمه رفته لبه ی سخره داره از تمام وجودش داد میزنه و گریه میکنه
جونگمه انقدر گریه کرد که حالش بد شد
نشست زمین
کوک رفت از پشت بغلش کرد و گفت تازه فهمیدم چرا هیچوقت یا صدای بلند گریه نمیکنی
جونگمه به کوک نگاه کرد و گفت:تو اینجا چیکار میکنی؟چرا تعقیبم کردی!
کوک:نگرانت بودم
جونگمه:نباید کسی انجوری گریه کردنم رو ببینه؛با اجازه کی تعقیبم کردی
کوک:از این به بعد تو بغل خودم اینجوری گریه میکنی
جونگمه سرشو گذاشت رو قفسه سینه کوک و گریه کرد
جونگمه انقدر گریه کرد که خوابش برد
کوک جونگمه رو بغل کرد برد گذاشت تو ماشین و برد خونه
دید دم در خونه جونگمه یک عالمه خبرنگار هست
کوک رفت بیرون از ماشین
خبرنگارا دویدن سمتش
همش میپرسیدن:چرا جونگمه زندس،چطوری زنده مونده ، چرا پنهانش کردید
کوک جونگمه رو از ماشین آورد بیرون به زور برد خونه
زنگزدبه پلیس گفت بیاد این خبرنگارا رو جمع کنه ببره
عکس کوک و جونگمه تو اخبار نشون دادن
جونگمه از اوتاق اومد بیرون دید کوک نشسته رو کاناپه دستاش رو گذاشته رو سرش
جونگمه:کوک!چی شده؟اون منو توییم تو تلوزیون؟
کوک رفت جونگمه رو بغل کرد و گفت همه فهمیدن تو زنده ای
جونگمه:اشکال نداره
کوک: ممنون که همیشه درکم میکنی🥲
فرداش مراسم ختم منیجر و دوست دخترش بود
جونگمه اصلا حالش خوب نبود
مادر منیجر اومد
یدونه زد دم گوش جونگمه و گفت:تو چرا زنده ای!چرا فقط پسر من مرد؟
کوک از اونور اومد گفت:چیکار میکنید خانم😠
مامان منیجر از یقه جونگمه گرفت کوبید به دیوار گفت:خودم میکشمت
کوک اود زنه رو کشید اونور گفت:جونگمه تقصیری نداشت ؛واسه چی باید مجازات بشه
بعد اینکه همه رفتن جونگمه مونده بود
داشت با عکس منیجر حرف میزد
چراغا خاموش بود
جونگمه با گریه میگفت:اگه من جایه شما دوتا بودم الان من مرده بودم و شما زنده
کوک از پشت در داشت به جونگمه نگاه میکرد
جونگه تا پاشد رفت، کوک رفت قایم شد
کوک اوفتاد دنبال جونگمه
رفت دید جونگمه رفته لبه ی سخره داره از تمام وجودش داد میزنه و گریه میکنه
جونگمه انقدر گریه کرد که حالش بد شد
نشست زمین
کوک رفت از پشت بغلش کرد و گفت تازه فهمیدم چرا هیچوقت یا صدای بلند گریه نمیکنی
جونگمه به کوک نگاه کرد و گفت:تو اینجا چیکار میکنی؟چرا تعقیبم کردی!
کوک:نگرانت بودم
جونگمه:نباید کسی انجوری گریه کردنم رو ببینه؛با اجازه کی تعقیبم کردی
کوک:از این به بعد تو بغل خودم اینجوری گریه میکنی
جونگمه سرشو گذاشت رو قفسه سینه کوک و گریه کرد
جونگمه انقدر گریه کرد که خوابش برد
کوک جونگمه رو بغل کرد برد گذاشت تو ماشین و برد خونه
دید دم در خونه جونگمه یک عالمه خبرنگار هست
کوک رفت بیرون از ماشین
خبرنگارا دویدن سمتش
همش میپرسیدن:چرا جونگمه زندس،چطوری زنده مونده ، چرا پنهانش کردید
کوک جونگمه رو از ماشین آورد بیرون به زور برد خونه
زنگزدبه پلیس گفت بیاد این خبرنگارا رو جمع کنه ببره
عکس کوک و جونگمه تو اخبار نشون دادن
جونگمه از اوتاق اومد بیرون دید کوک نشسته رو کاناپه دستاش رو گذاشته رو سرش
جونگمه:کوک!چی شده؟اون منو توییم تو تلوزیون؟
کوک رفت جونگمه رو بغل کرد و گفت همه فهمیدن تو زنده ای
جونگمه:اشکال نداره
کوک: ممنون که همیشه درکم میکنی🥲
۲۷.۶k
۱۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.