رقاصانـ چشمـ طوسیـ🌪
رقاصانـ چشمـ طوسیـ🌪
پارت 17
بهم نگو ددی
اجوما اومد
اجوما: پسرم سوپ امادس
*یکم برای یونگی ببرین لطفا بیدارش کنید بگید لباس بپوشه اگه میشه بی زحمت ملافه رو هم عوض کنید ما نتونستیم
اجوما: چشم پسرم
تظیمی کرد و رفت
" ددی یونگی کیه؟
*گوه خوریش به تو نیومده
اومد کنارم نشیت و دستاشو دور گردنم حلقه کرد و گفت
" ددی هنوزم میتونم شباتو بسازم برات و تا صبح جر**م بدی با اون د**یک بزرگه فاکیت
* من هر**زه هارو نمیبرم زیرم گمشو اونور خودم یکی بهتر از همه رو تو دنیا دارم
دستاشو از دور گردنم باز کردم که صدای داد ضعیف یونگی که میگفت ولم کن به گوشم رسید
لیوان اب پرتقالو انداختم هوا و سریع دویدم طبقه بالا و جیا هم به طبعت از من اومد بالا
درو با لگد باز کردم که دیدم یکی از خدمتکارا میخواد یونگیو ببوسه و یونگی چون بیحاله و نمیتونه سر پا وایسه هی میگه ولم کن و دست و پا میزنه
از پشت موهای خدمت کارو گرفتم و بلندش کردم
*داری چیکار میکنی هر**زه(عربده)
یونگی بازم خورد زمین به بادیگارد گفتم دختره رو ببره زیر زمین و سگارو ول کنه تو زیر زمین
ادامه دارد........
پارت 17
بهم نگو ددی
اجوما اومد
اجوما: پسرم سوپ امادس
*یکم برای یونگی ببرین لطفا بیدارش کنید بگید لباس بپوشه اگه میشه بی زحمت ملافه رو هم عوض کنید ما نتونستیم
اجوما: چشم پسرم
تظیمی کرد و رفت
" ددی یونگی کیه؟
*گوه خوریش به تو نیومده
اومد کنارم نشیت و دستاشو دور گردنم حلقه کرد و گفت
" ددی هنوزم میتونم شباتو بسازم برات و تا صبح جر**م بدی با اون د**یک بزرگه فاکیت
* من هر**زه هارو نمیبرم زیرم گمشو اونور خودم یکی بهتر از همه رو تو دنیا دارم
دستاشو از دور گردنم باز کردم که صدای داد ضعیف یونگی که میگفت ولم کن به گوشم رسید
لیوان اب پرتقالو انداختم هوا و سریع دویدم طبقه بالا و جیا هم به طبعت از من اومد بالا
درو با لگد باز کردم که دیدم یکی از خدمتکارا میخواد یونگیو ببوسه و یونگی چون بیحاله و نمیتونه سر پا وایسه هی میگه ولم کن و دست و پا میزنه
از پشت موهای خدمت کارو گرفتم و بلندش کردم
*داری چیکار میکنی هر**زه(عربده)
یونگی بازم خورد زمین به بادیگارد گفتم دختره رو ببره زیر زمین و سگارو ول کنه تو زیر زمین
ادامه دارد........
۲.۸k
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.