رقاصانـ چشمـ طوسیـ🌪
رقاصانـ چشمـ طوسیـ🌪
پارت13
ویو یونگی:
نگاهس رفت سمت پایین تنم
به خودم اومدم و دیدم کمر بند حوله رو نبستم و بدنم مشخصه
جیمین خمار نگاهم میکرد معلوم بود میخواد و خیلی حش**ری شده ولی نمیخواست ازم درخواستی بکنه
واضح بود هنوز به خاطر قضاوتم ناراحته
رفتم جلو و خودمو مثل یه گربه لوس انداختم تو بغلش
~یکی اینجا دلش یه چیزی میخواد؟(شیطون)
*ن.... نه(دستپاچه)
~ضایعی جیمین خان( شیطون)
*بدجنس(حرصی ولی بازم حش**ریه)
دستمو کشیدم رو دی**کش که کشیدم
«اوفففف»ی گفت
دستمو بکم فش**ار دادم که گفت «آه..... شیبال(همون فاک خودمون)»
چون تن لشه اون مرده بونجا بود نمیتوسنتیم کاری انجام بدیم
تو یه حرکت خیلی ددی طور بلندم کرد و از اتاق رفت بیرون سالن پر از خدمتکار بود که داشتن عماذت رو تمیز میکردن چون خیلی وقته اینجا نبودیم
جیمین با یه دستش گرفته بودم و به دست دیگش حولمو نگه داشت که بدنم معلوم نشه
الااااانننن دقیقا حس و حال جیمین رو وقتی وسط جمع براید بلندش کردم و درک میکنم دقیقا مثل گوجه شده بودم
خدمتکارا با تعحب نگامون کردن فقط تونستم سرمو تو سینه جیمین مخفی کنم
جیمین با صدای بمی گفت
*مگه ادم ندیدین؟ برگردین سر کارتون
کسی رو تو سالن بالایی نبینم وگرنه قول نمیدم زنده بمونه
همه ترسیده سری تکون دادن و رفتم پایین رفت داهل یکی از اتاقا که خالی بود و مال هیچکس نبود انداختم رو تخت و.....
(اسمات تو کامنتا)
پارت13
ویو یونگی:
نگاهس رفت سمت پایین تنم
به خودم اومدم و دیدم کمر بند حوله رو نبستم و بدنم مشخصه
جیمین خمار نگاهم میکرد معلوم بود میخواد و خیلی حش**ری شده ولی نمیخواست ازم درخواستی بکنه
واضح بود هنوز به خاطر قضاوتم ناراحته
رفتم جلو و خودمو مثل یه گربه لوس انداختم تو بغلش
~یکی اینجا دلش یه چیزی میخواد؟(شیطون)
*ن.... نه(دستپاچه)
~ضایعی جیمین خان( شیطون)
*بدجنس(حرصی ولی بازم حش**ریه)
دستمو کشیدم رو دی**کش که کشیدم
«اوفففف»ی گفت
دستمو بکم فش**ار دادم که گفت «آه..... شیبال(همون فاک خودمون)»
چون تن لشه اون مرده بونجا بود نمیتوسنتیم کاری انجام بدیم
تو یه حرکت خیلی ددی طور بلندم کرد و از اتاق رفت بیرون سالن پر از خدمتکار بود که داشتن عماذت رو تمیز میکردن چون خیلی وقته اینجا نبودیم
جیمین با یه دستش گرفته بودم و به دست دیگش حولمو نگه داشت که بدنم معلوم نشه
الااااانننن دقیقا حس و حال جیمین رو وقتی وسط جمع براید بلندش کردم و درک میکنم دقیقا مثل گوجه شده بودم
خدمتکارا با تعحب نگامون کردن فقط تونستم سرمو تو سینه جیمین مخفی کنم
جیمین با صدای بمی گفت
*مگه ادم ندیدین؟ برگردین سر کارتون
کسی رو تو سالن بالایی نبینم وگرنه قول نمیدم زنده بمونه
همه ترسیده سری تکون دادن و رفتم پایین رفت داهل یکی از اتاقا که خالی بود و مال هیچکس نبود انداختم رو تخت و.....
(اسمات تو کامنتا)
۱.۷k
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.