رمان دورترین نزدیک کاور ادیت از شخصیت ترانه
#پارت_۲۴۰
بدون اینکه بذاره حرفی بزنم محکم لبامو بوسید
دید هنوزم دارم سعی میکنم ازش جدا شم لبمو محکم گاز گرفت ی لحظه رفت عقب
اخی گفتم ک باز اومد سمتم اینبار بیخیال اوضاع منم بوسیدمش
دلم میخواستش مگه میشه ادم از عشق اولش بگذره
با نفس نفس از هم جدا شدیم
زل زده بود ب چشای من
میخواستم حرفی بزنم ک بازم نذاشت
+من برا چیزی ک مال خودمه نیازی ب اجازه توعم ندارم!
یقه ی پیرهنشو گرفتم کشیدمش سمت خودم ببوسمش
چقد دلم تنگ شده بود براش
از بس خشن و عمیق میبوسید همین الانشم حس میکردم خیس شدم
اونم فهمیده بودو بیشتر اذیت میکرد
وا رفته دستمو دور گردنش حلقه کردم بلندم کرد پاهامو دورش قفل کردم و چسبیده بودم ب دیوار
زبونشو رو لب پایینم کشید
با بوسه های کوتاه و عقب کشیدنم یکم اذیتش کردم بیشتر بهم چسبید
گردنمو مکید دقیقا جای قبلیو ی لحظه م فک نمیکرد من با کبودیای بدنم چیکار کنم
دردم گرفت ناخونمو فرو کردم تو بازوبی توجه گردنمو میخورد
بردم سمت تخت تاپمو در آورد خودشم خیمه زد روم
با حال خراب پیرهنشو درآورد انداخت اونطرف
خیره نگاش میکردم اومد سمتم
گردنم تا زیر گوشمو میبوسید و میک میزد
با حرکت دستش رو پهلوم دیوونم میکرد
ی ذره جابجام کرد دستشو برد سمت بند سوتینم و بازش کرد
از تنم کشیدیش بیرون و انداختش گوشه تخت
با داغی لباش بی جنبه موهاشو چنگ زدم
شلوار جینمو از پام درآورد
با چشای خمار نگام میکرد
با نوازشاش کلافه بزور نفس می کشیدم
کل بدنمو لمس میکرد و نفسای کشدارم تبدیل شد به آه و ناله
دردم میومد بدجور وحشی شده بود
ولی این حس یکی شدن باهاش دردشم شیرین بود
خوب بلد بود دیوونم کنه تو بغلش
لبامو چسبوندم ب لباش
اگ نبوسمش قطعا جیغ میزنم
حریص کارشو انجام میدادو انگار میخواست تمام دلتنگیو عصبانیتشو روی من خالی کنه
همینجوری ک دستم رو گردنش بود یهو ناخنامو فشار دادم رو گردنش
و با لرز شدیدی ک تو تنم پیچید بیحال شدم
جوری ک از یه جای بلند سقوط کرده باشم محکم ماهورو گرفته بودم
یکم ک گذشت از روم بلند شد
_برو بیرون قطعا شیدا الان دنبالت میگردع
عصبی نگام کرد
+فک کنم این درد الان کافی نیست برات ی بار دیگه لازمی جوری ک نتونی از جات پاشی
_بیماری مگه
+بستگی داره!
پاشد تی شرتشو برداره دستشو گرفتم
_ماهور
+جانم
بلند شدم نشستم رو تخت
_خیلی دلم تنگ شده بود برات
محکم بغلم کرد
+من بیشتر
همینجوری که صورتمو پی در پی میبوسید
+عاشقتم ترانه
میخواسم جوابشو بدم ک لبامو بوسید
+میگن دلتنگی یکی از قشنگ ترین هدیه های عشقه، این هدیه لعنتی منو میکشه که!
من قشنگ ترین و بهترین لحظه های زندگیمو با تو تجربه کردم...
نشد اینو نذارم ک ذوق کنین 😍😉
چطوره!؟
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #زیبا #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #شیک #جذاب #عاشقانه #دخترونه #عشق
بدون اینکه بذاره حرفی بزنم محکم لبامو بوسید
دید هنوزم دارم سعی میکنم ازش جدا شم لبمو محکم گاز گرفت ی لحظه رفت عقب
اخی گفتم ک باز اومد سمتم اینبار بیخیال اوضاع منم بوسیدمش
دلم میخواستش مگه میشه ادم از عشق اولش بگذره
با نفس نفس از هم جدا شدیم
زل زده بود ب چشای من
میخواستم حرفی بزنم ک بازم نذاشت
+من برا چیزی ک مال خودمه نیازی ب اجازه توعم ندارم!
یقه ی پیرهنشو گرفتم کشیدمش سمت خودم ببوسمش
چقد دلم تنگ شده بود براش
از بس خشن و عمیق میبوسید همین الانشم حس میکردم خیس شدم
اونم فهمیده بودو بیشتر اذیت میکرد
وا رفته دستمو دور گردنش حلقه کردم بلندم کرد پاهامو دورش قفل کردم و چسبیده بودم ب دیوار
زبونشو رو لب پایینم کشید
با بوسه های کوتاه و عقب کشیدنم یکم اذیتش کردم بیشتر بهم چسبید
گردنمو مکید دقیقا جای قبلیو ی لحظه م فک نمیکرد من با کبودیای بدنم چیکار کنم
دردم گرفت ناخونمو فرو کردم تو بازوبی توجه گردنمو میخورد
بردم سمت تخت تاپمو در آورد خودشم خیمه زد روم
با حال خراب پیرهنشو درآورد انداخت اونطرف
خیره نگاش میکردم اومد سمتم
گردنم تا زیر گوشمو میبوسید و میک میزد
با حرکت دستش رو پهلوم دیوونم میکرد
ی ذره جابجام کرد دستشو برد سمت بند سوتینم و بازش کرد
از تنم کشیدیش بیرون و انداختش گوشه تخت
با داغی لباش بی جنبه موهاشو چنگ زدم
شلوار جینمو از پام درآورد
با چشای خمار نگام میکرد
با نوازشاش کلافه بزور نفس می کشیدم
کل بدنمو لمس میکرد و نفسای کشدارم تبدیل شد به آه و ناله
دردم میومد بدجور وحشی شده بود
ولی این حس یکی شدن باهاش دردشم شیرین بود
خوب بلد بود دیوونم کنه تو بغلش
لبامو چسبوندم ب لباش
اگ نبوسمش قطعا جیغ میزنم
حریص کارشو انجام میدادو انگار میخواست تمام دلتنگیو عصبانیتشو روی من خالی کنه
همینجوری ک دستم رو گردنش بود یهو ناخنامو فشار دادم رو گردنش
و با لرز شدیدی ک تو تنم پیچید بیحال شدم
جوری ک از یه جای بلند سقوط کرده باشم محکم ماهورو گرفته بودم
یکم ک گذشت از روم بلند شد
_برو بیرون قطعا شیدا الان دنبالت میگردع
عصبی نگام کرد
+فک کنم این درد الان کافی نیست برات ی بار دیگه لازمی جوری ک نتونی از جات پاشی
_بیماری مگه
+بستگی داره!
پاشد تی شرتشو برداره دستشو گرفتم
_ماهور
+جانم
بلند شدم نشستم رو تخت
_خیلی دلم تنگ شده بود برات
محکم بغلم کرد
+من بیشتر
همینجوری که صورتمو پی در پی میبوسید
+عاشقتم ترانه
میخواسم جوابشو بدم ک لبامو بوسید
+میگن دلتنگی یکی از قشنگ ترین هدیه های عشقه، این هدیه لعنتی منو میکشه که!
من قشنگ ترین و بهترین لحظه های زندگیمو با تو تجربه کردم...
نشد اینو نذارم ک ذوق کنین 😍😉
چطوره!؟
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #زیبا #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #شیک #جذاب #عاشقانه #دخترونه #عشق
۸۷.۳k
۰۸ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.