فیک جونگکوک: انتقام عشق
فیکجونگکوک: انتقام عشق
part¹⁸
ویوجونگکوک
داشتمبه بازی کردن بچه ها نگاه میکردم که
نگاه های کسی رو حس کردم
برگشتم نگاه کردم که با چهمین چشمتو چشم شدم
یعنی چهمین داشته نگاممیکرده؟
ولیچرا؟
با چهمینچشمتو چشم شدم
که یهو کتش با کیفش رو برداشت و از جاش بلند شد
سریع از جام بلند شدم و رفتم طرف چهمین و بازوش روگرفتم که برگشت
یهو فهمیدم که چیکار کردم
دلیل این کارم رو نفهمیدم
+بله؟
_ها؟چی؟
+بازوم رو گرفتی؛ کاریداری؟
_ها؟نه
_[روی نیمکت نشستم و به چهمین گفتم]
_بشین( به کنارش اشاره میکنه)
+هاا؟(تعجب)
_چرا تعجب میکنی گفتم بشین
+انتظارش رو نداشتم
+[روی نیمکت نشستم]
+چرا گفتی بشینم کنارت؟
_نگفتم بشین کنارم،گفتم بشین خودت نشستی کنارم
+ها؟ آخه تو..ولش کن(از جونگکوک فاصله میگیره)
+[ اَخم کردم،کتم رو گذاشتم رو پام و با یه گوشهاَش بازی کردم]
_[وقتی بهش گفتم خودت نشستی کنارم ازم فاصله گرفت، اَخم کرد کتش رو گذاشت روی پاش و با یه گوشهاَش بازی میکرد، از کیوت بودنش خنده کوچیکی کردم؛ بازوش رو گرفتم و کشیدم سمت خودم و نزدیکم شد؛ بهش نگاه کردم، داشت با تعجب نگاه میکرد با چشماش داشت بهممیگفت "چرا اینکارو کردی؟" جواب نگاهش رو ندادم و به بازی کردن بچه ها نگاه کردم]
+[یهو بازوم رو گرفت کشید سمت خودش به خودش نزدیک کرد، از این کارش تعجب کردم روشو ازم برگردوند به بازی کردن بچهها نگاه میکرد؛ منم به بازی کردن بچهها نگاه کردم و از کارهای بامزهای که بچهها انجام میدادن خندم میگرفت؛ جونگکوک هم همپام میخندید، با دستم به بچهها اشاره میکردم بهش میگفتم]
+چقدر پسربچهای بامزهاَس
_اره همینطوره، اون یکی رو نگاه کن دختر بچه خیلی کیوته
+[اونم جوابم رو میداد، کارهای بچهها خیلی بامزه بود با جونگکوک کلی میخندیدیم که بهم گفت]
_از بچه ها خوشت میاد؟
+اره خیلی، خیلی بامزهاَن؛تو چطور؟
_منم مثل تو، همیشه دلم میخواد وقتی که ازدواج کردم یه دختر کوچولو داشته باشم با یه پسر که از اون کوچیکتر باشه
+چه رویایی قشنگی
_تو چی؟
+نمیدونم فقط دلم میخواد بچه داشته باشمبرام فرقی نداره دختر باشه یا پسر، از بچهها خوشممیاد
_شخصیت دوست داشتنی داری، از رفتارت خوشم میاد
+ها؟چی؟
(به چشمهای هم دیگه با تعجب خیره میشن)
_[این دیگه چی بود منگفتم]
+[این دیگه چی بود گفت]
(جونگکوک از جاش بلند میشه میره سمت ماشینش و حرکت میکنه)
+چرا اینقدر حرفاش،حرکاتش غیر منتظرس؟
continues...
ادامه دارد...
part¹⁸
ویوجونگکوک
داشتمبه بازی کردن بچه ها نگاه میکردم که
نگاه های کسی رو حس کردم
برگشتم نگاه کردم که با چهمین چشمتو چشم شدم
یعنی چهمین داشته نگاممیکرده؟
ولیچرا؟
با چهمینچشمتو چشم شدم
که یهو کتش با کیفش رو برداشت و از جاش بلند شد
سریع از جام بلند شدم و رفتم طرف چهمین و بازوش روگرفتم که برگشت
یهو فهمیدم که چیکار کردم
دلیل این کارم رو نفهمیدم
+بله؟
_ها؟چی؟
+بازوم رو گرفتی؛ کاریداری؟
_ها؟نه
_[روی نیمکت نشستم و به چهمین گفتم]
_بشین( به کنارش اشاره میکنه)
+هاا؟(تعجب)
_چرا تعجب میکنی گفتم بشین
+انتظارش رو نداشتم
+[روی نیمکت نشستم]
+چرا گفتی بشینم کنارت؟
_نگفتم بشین کنارم،گفتم بشین خودت نشستی کنارم
+ها؟ آخه تو..ولش کن(از جونگکوک فاصله میگیره)
+[ اَخم کردم،کتم رو گذاشتم رو پام و با یه گوشهاَش بازی کردم]
_[وقتی بهش گفتم خودت نشستی کنارم ازم فاصله گرفت، اَخم کرد کتش رو گذاشت روی پاش و با یه گوشهاَش بازی میکرد، از کیوت بودنش خنده کوچیکی کردم؛ بازوش رو گرفتم و کشیدم سمت خودم و نزدیکم شد؛ بهش نگاه کردم، داشت با تعجب نگاه میکرد با چشماش داشت بهممیگفت "چرا اینکارو کردی؟" جواب نگاهش رو ندادم و به بازی کردن بچه ها نگاه کردم]
+[یهو بازوم رو گرفت کشید سمت خودش به خودش نزدیک کرد، از این کارش تعجب کردم روشو ازم برگردوند به بازی کردن بچهها نگاه میکرد؛ منم به بازی کردن بچهها نگاه کردم و از کارهای بامزهای که بچهها انجام میدادن خندم میگرفت؛ جونگکوک هم همپام میخندید، با دستم به بچهها اشاره میکردم بهش میگفتم]
+چقدر پسربچهای بامزهاَس
_اره همینطوره، اون یکی رو نگاه کن دختر بچه خیلی کیوته
+[اونم جوابم رو میداد، کارهای بچهها خیلی بامزه بود با جونگکوک کلی میخندیدیم که بهم گفت]
_از بچه ها خوشت میاد؟
+اره خیلی، خیلی بامزهاَن؛تو چطور؟
_منم مثل تو، همیشه دلم میخواد وقتی که ازدواج کردم یه دختر کوچولو داشته باشم با یه پسر که از اون کوچیکتر باشه
+چه رویایی قشنگی
_تو چی؟
+نمیدونم فقط دلم میخواد بچه داشته باشمبرام فرقی نداره دختر باشه یا پسر، از بچهها خوشممیاد
_شخصیت دوست داشتنی داری، از رفتارت خوشم میاد
+ها؟چی؟
(به چشمهای هم دیگه با تعجب خیره میشن)
_[این دیگه چی بود منگفتم]
+[این دیگه چی بود گفت]
(جونگکوک از جاش بلند میشه میره سمت ماشینش و حرکت میکنه)
+چرا اینقدر حرفاش،حرکاتش غیر منتظرس؟
continues...
ادامه دارد...
۹.۳k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.