رمان رویای من
رمان رویای من
پارت ۲۹
دیانا، با مامان کلی حرف زدیم و خندیدیم شب رفتم تو اتاقم دراز کشیدم
...... فردا صبح ......
ارسلان، رفتم دانشگاه هنوز از قضیه دیروز آروم نشده بودم عصبی رفتم تو دفتر نشستم برگه هارو با عصبانیت صحیح میکردم عصابم کلا بهم ریخته بود وای اصلا برای چی سر دیانا که بهش کت زدن این قدر عصابم خورده هوف پاشم برم سر کلاس اسم هارو خوندم باز این غایب نوچ حدس زدم نیومده دلم میخواست زیاد درس بدم که عقب به مونه داشتم فکر میکردم که یکی از پسرا گفت
پسر،استاد امروز کمک نمیزاری
ارسلان، چرا بزارم یه دختره با ناز گفت
دختره،استاد آخه رحیم نیومده
پارت ۲۹
دیانا، با مامان کلی حرف زدیم و خندیدیم شب رفتم تو اتاقم دراز کشیدم
...... فردا صبح ......
ارسلان، رفتم دانشگاه هنوز از قضیه دیروز آروم نشده بودم عصبی رفتم تو دفتر نشستم برگه هارو با عصبانیت صحیح میکردم عصابم کلا بهم ریخته بود وای اصلا برای چی سر دیانا که بهش کت زدن این قدر عصابم خورده هوف پاشم برم سر کلاس اسم هارو خوندم باز این غایب نوچ حدس زدم نیومده دلم میخواست زیاد درس بدم که عقب به مونه داشتم فکر میکردم که یکی از پسرا گفت
پسر،استاد امروز کمک نمیزاری
ارسلان، چرا بزارم یه دختره با ناز گفت
دختره،استاد آخه رحیم نیومده
۷.۴k
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.