وقتی پسر قلدر مدرسه مدام اذیتت میکنه...
PART TWELVE
کوک با پکری به تهیونگ نگا کرد و زد رو شونش
کوک: این با من تو برو به فور خودت باش بدبخت
تهیونگ دست کوک از رو شونش برداشت و به سمت بوم نقاشی چرخید همه شروع به نقاشی کردن اما کوک وقتی به خودش امد دید سول رو کشیده که یه سیب تو دستشه با یه پروانه روش و با دیدن اینکه چطور نفهمید اینو کشیده خواست قایمش کنه که یونا امد بالا سرش و کوک تو یه لحظه آنی دسشو رو بوم کشید و رنگا پخش شدن
کوک: چیکار میکنی؟
یونا: من؟تو زدی نقاشیتو خراب کردی معلم به گفت مال همه رو ببینم
کوک: هایح....برو گمشو از جلو چشمام اگه نمیخوای کبود برگردی خونه
یونا؛ عهههه!باشه....ببخشید استاد کوک فقط بومو با رنگ خطخطی کرده
جونگکوک با این حرف چشماش گرد شد و به یونا نگاه کرد
کوک: چه غلطی کردی الان؟
×جئون جونگکوک تا وقتی نقاشیشو نکشه نمیزارم بره بیرون
کوک: چی؟ولی این دختره داره زر میزنه من دستم خورد به نقاشیم اینجور شد
×مهم نیست بالاخره باید دوباره بکشی
کوک نمیتونست نه بگه مخصوصا که استادای اینجا اصلا با پول راضی نمیشدن و به هرچی دلشون میخواست گیر میدادن و دعوا کردن باعث میشد دوسال از تحصیل محروم شه
کوک: اوکی
دستشو به سمت رونای دختر و زیر دامنش برد که تا یونا خواست کاری کنه کوک دستشو با بوتش تمیز کرده بود
یونا: به معلم میگما
اما کوک با لبخند جوری از رونش نیشگون گرفت که نفس یونا بند امد
کوک: اگه میخوای بدتر نشه دستتو بزن تو رنگا و به معلم بگو خودت خرابش کردی
یونا: باشه باشه ولم کنننن
سریع دستشو رنگی کرد و از معام اجازه خواست
یونا: شرمنده استاد راستش من نقاشی کوک رو خراب کردم وگرنه نقاشیش خیلی خوشگل بود
×چرا مگه چی کشیده بود
کوک: منو و یه خانم مسن کنار سفره غذا(اروم)
یونا: خودش بود و یه خانم مسکن که کنار به سفره بودن
×خب چرا نقاشیشو خراب کردی؟کوک تو نمرتو میگیری اما یونا کسر نمره داری
یونا: چی چرا؟
×بشین سر جات
یونا با اخم از کوک دور شد که سول امد پیش کوک
=من نقلشیو برات میکشم دوباره ولی لطفا نزار از نمره یونا کم بشه امکان داره بخاطر نمره این طرفش بیفته
کوک: اما
=بهترینشو میکشم
کوک: هوففف..استادم نمیدونم چرا یونا اینجوری گفت ولی من میخواستم یه نقاشی دیگه بکشم برا همین نقاشی قبلیمو خراب کردم اگه اجازه بدید زنگ تفریح سریع میکشمش
×شما چتونه؟باشه
بچها وسایلشونو جمع کردن و برگشتن کلاس تا خوراکیاشونو بردارن اما کوک و سول توی سالن موندن
کوک: بکش
=چی دوس داری بکشم؟
کوک: یه دختر در حال نقاشی
=باشه قلمو ۰ رو بده
کوک: هوم مگه من نوکرتم
=خدا چه گیری کردم...نده به جهنم
کوک خنده ای کرد و دست به سینه مشغول تماشای سول شد که نقاشی میکرد
....
ا.ت: کیم تهیونگ
ته: بفرما
ا.ت: نگا الان کسی دور ما نیست دقیقا پ...
۴۰💜🧕🏼📿
کوک با پکری به تهیونگ نگا کرد و زد رو شونش
کوک: این با من تو برو به فور خودت باش بدبخت
تهیونگ دست کوک از رو شونش برداشت و به سمت بوم نقاشی چرخید همه شروع به نقاشی کردن اما کوک وقتی به خودش امد دید سول رو کشیده که یه سیب تو دستشه با یه پروانه روش و با دیدن اینکه چطور نفهمید اینو کشیده خواست قایمش کنه که یونا امد بالا سرش و کوک تو یه لحظه آنی دسشو رو بوم کشید و رنگا پخش شدن
کوک: چیکار میکنی؟
یونا: من؟تو زدی نقاشیتو خراب کردی معلم به گفت مال همه رو ببینم
کوک: هایح....برو گمشو از جلو چشمام اگه نمیخوای کبود برگردی خونه
یونا؛ عهههه!باشه....ببخشید استاد کوک فقط بومو با رنگ خطخطی کرده
جونگکوک با این حرف چشماش گرد شد و به یونا نگاه کرد
کوک: چه غلطی کردی الان؟
×جئون جونگکوک تا وقتی نقاشیشو نکشه نمیزارم بره بیرون
کوک: چی؟ولی این دختره داره زر میزنه من دستم خورد به نقاشیم اینجور شد
×مهم نیست بالاخره باید دوباره بکشی
کوک نمیتونست نه بگه مخصوصا که استادای اینجا اصلا با پول راضی نمیشدن و به هرچی دلشون میخواست گیر میدادن و دعوا کردن باعث میشد دوسال از تحصیل محروم شه
کوک: اوکی
دستشو به سمت رونای دختر و زیر دامنش برد که تا یونا خواست کاری کنه کوک دستشو با بوتش تمیز کرده بود
یونا: به معلم میگما
اما کوک با لبخند جوری از رونش نیشگون گرفت که نفس یونا بند امد
کوک: اگه میخوای بدتر نشه دستتو بزن تو رنگا و به معلم بگو خودت خرابش کردی
یونا: باشه باشه ولم کنننن
سریع دستشو رنگی کرد و از معام اجازه خواست
یونا: شرمنده استاد راستش من نقاشی کوک رو خراب کردم وگرنه نقاشیش خیلی خوشگل بود
×چرا مگه چی کشیده بود
کوک: منو و یه خانم مسن کنار سفره غذا(اروم)
یونا: خودش بود و یه خانم مسکن که کنار به سفره بودن
×خب چرا نقاشیشو خراب کردی؟کوک تو نمرتو میگیری اما یونا کسر نمره داری
یونا: چی چرا؟
×بشین سر جات
یونا با اخم از کوک دور شد که سول امد پیش کوک
=من نقلشیو برات میکشم دوباره ولی لطفا نزار از نمره یونا کم بشه امکان داره بخاطر نمره این طرفش بیفته
کوک: اما
=بهترینشو میکشم
کوک: هوففف..استادم نمیدونم چرا یونا اینجوری گفت ولی من میخواستم یه نقاشی دیگه بکشم برا همین نقاشی قبلیمو خراب کردم اگه اجازه بدید زنگ تفریح سریع میکشمش
×شما چتونه؟باشه
بچها وسایلشونو جمع کردن و برگشتن کلاس تا خوراکیاشونو بردارن اما کوک و سول توی سالن موندن
کوک: بکش
=چی دوس داری بکشم؟
کوک: یه دختر در حال نقاشی
=باشه قلمو ۰ رو بده
کوک: هوم مگه من نوکرتم
=خدا چه گیری کردم...نده به جهنم
کوک خنده ای کرد و دست به سینه مشغول تماشای سول شد که نقاشی میکرد
....
ا.ت: کیم تهیونگ
ته: بفرما
ا.ت: نگا الان کسی دور ما نیست دقیقا پ...
۴۰💜🧕🏼📿
۸.۲k
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.