و من خاطرت را در عقب های ذهنم زنده نگه میدارم به ...

و من ، خاطِرَت را در عقب های ذهنم زنده نگه میدارم ؛ به تو نگاه میکنم که چگونه در ان عقب های ذهنم زیبا لبخند میزنی و میگزاری که طعم خنده های شیرین تر از شکلاتت را بچشم..
هر از گاهی سری به یارِ دیرینه‌ات بزن ، دیگر نامردی است مانند آن شاعر سَرَم آوری که دَم مرگ معشوقه‌اش را دید و مُرد. . .هرچند..مشکی..تو مرا به قتل رسانده ای ، در گذشته های دور ، تو مرا به قتل رسانده ای ، محبتم را در قلبت به قتل رسانده ای ؛ من تورا مانند آبیِ دریا دوست میداشتم و تو عشقم را به رنگ طوفان دراوردی..سیاه.. بالاتر از سیاهی حتی ، تو قلبم را نسبت به خودت در خلاء بردی ، من مدت ها پیش عشقم را نسبت به تو گم کرده ام..!
درست است.. ، من .. بسیار شیرینی شکلات هایی که به من میدادی را دوست داشتم اما خنده های تورا بیشتر.. حال ، زنده ای ؟ من تلخ شده ام...به تلخی شراب speyer که قدمتش از نبود تو کمتر است.. و تنها علت این تلخی شیرینیِ توست..
دیدگاه ها (۰)

کمی پیش تامل میکردم.. چِه میشد همانند من کسی بود که ز چشمانم...

و به هنگامی که میرفت جای پای کفش هایَش بر رویِ قلبم مانند مُ...

سکوت.چیزی بود که تنها در خواب میتوانست بیابدتمام انسان های ا...

من شب هارا نمیخوابم ، زیرا کابوس گریبان گیر من شده.. مگر دست...

روانی منP53

مخاطب ? ....مخاطبش عزیز ترین کسمهیادته...گفتم اهنگ موردعلاقت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط