part¹⁴
part¹⁴
Boyfriend
ساعت ¹² ظهر
ویو کوک
یا احساس خیسی روی چشمام
چشمام رو آروم باز کردم با تهیونگ مواجه شدم که داشت موهام رو نوازش میکرد
سریع روی تخت نشستم نگاهم روی لباسام
رفت کی اینا رو پوشیدم...من صبح توی حموم بودم..خوابم گرفته بود...وای...حتما خوابم برده بود...
تهیونگ : برو دست صورتتو بشور بیا پایین
کوک : باشه ((اروم))
بعد از اینکه مطمعن شدم تهیونگ از اتاق خارج شده سریع به سمت دستشویی رفتم به
از انجام کارم آمدم بیرون نگاهی به موهام انداختم بعد نگاهی به شونه رو میز
شونه رو برداشتم و موهام رو درست کردم
توجه ام به سمت لباسام رفت
لباس های بزرگی بود
احتمالا لباس های خودش بود
سمت در اتاق رفتم و در رو باز کردم
و به سمت پایین رفتم
به سمت میز غذا خوری رفتم چون
هیشگی تو سالن نبود حدس زدم اونجا باشه
...
بله حدسم درست بود روی صندلی نشسته بود
خدمتکار ها هم به صف بود تا کمر خم بودن
من به جا اونا کمرم درد گرفت
ولی یه چیزی هیچ صندلی دور میز نبود
فقط یه صندلی بود که تهیونگ نشسته بود
نکنه منظورش اینه که نه نه ....
تهیونگ : میخوای سر پا صبحانه بخوری
کوک : آما...صندلی...
تهیونگ : بیا اینجا ((اشاره به پاش ))
کوک : اما....
ویو راوی
با کشیدن شدن دست کوک توسط تهیونگ
کوک روی پاهاش فرود آمد
به وضوع تپش قلب پسرک شنید
میشد تهیونگ به ای شرایطی که خودش درست کرده بود پوزخند زد
و شروع به گرفتن لقمه برای دوست پسرش
بعد از خوردن صبحانه...
ویو کوک
توی سالن روی پاهای تهیونگ نشسته بودم
خیلی خجالت آور بود
خیلی تلاش کردم از روی پاش پاشم و اون دست روی کمرم و همینطور روی پام نمیشد
چشمام به کنترل تلویزیون که روی میز بود
رفت فقط میخواستم سرم به چیزی گرم بشه و به این وضعیت فکر نکنم
دستم به سمت کنترل روی میز رفت ولی
توسط تهیونگ متوقف شد
سوالی نگام کرد
کوک : فقط میخواستم تلویزیون ببینم ((اروم))
تهیونگ : باشه
دکمه قرمز رو فشار دادم
تلویزیون روشن شد
و با تیتر خبر شروع شد
مجری : سلام به بینندگانه شبکه خبر
امروز با خبری داغ به خدمت شماآمدیم
پسر اقای جئون
جئون جونگکوک توی روز نامزدیش دزدیده
شده و دقیقا همان روز دوست پسر سابقش
از زندان فرار کرده
و ادامه خبر ها
ادامه دارد ....
Boyfriend
ساعت ¹² ظهر
ویو کوک
یا احساس خیسی روی چشمام
چشمام رو آروم باز کردم با تهیونگ مواجه شدم که داشت موهام رو نوازش میکرد
سریع روی تخت نشستم نگاهم روی لباسام
رفت کی اینا رو پوشیدم...من صبح توی حموم بودم..خوابم گرفته بود...وای...حتما خوابم برده بود...
تهیونگ : برو دست صورتتو بشور بیا پایین
کوک : باشه ((اروم))
بعد از اینکه مطمعن شدم تهیونگ از اتاق خارج شده سریع به سمت دستشویی رفتم به
از انجام کارم آمدم بیرون نگاهی به موهام انداختم بعد نگاهی به شونه رو میز
شونه رو برداشتم و موهام رو درست کردم
توجه ام به سمت لباسام رفت
لباس های بزرگی بود
احتمالا لباس های خودش بود
سمت در اتاق رفتم و در رو باز کردم
و به سمت پایین رفتم
به سمت میز غذا خوری رفتم چون
هیشگی تو سالن نبود حدس زدم اونجا باشه
...
بله حدسم درست بود روی صندلی نشسته بود
خدمتکار ها هم به صف بود تا کمر خم بودن
من به جا اونا کمرم درد گرفت
ولی یه چیزی هیچ صندلی دور میز نبود
فقط یه صندلی بود که تهیونگ نشسته بود
نکنه منظورش اینه که نه نه ....
تهیونگ : میخوای سر پا صبحانه بخوری
کوک : آما...صندلی...
تهیونگ : بیا اینجا ((اشاره به پاش ))
کوک : اما....
ویو راوی
با کشیدن شدن دست کوک توسط تهیونگ
کوک روی پاهاش فرود آمد
به وضوع تپش قلب پسرک شنید
میشد تهیونگ به ای شرایطی که خودش درست کرده بود پوزخند زد
و شروع به گرفتن لقمه برای دوست پسرش
بعد از خوردن صبحانه...
ویو کوک
توی سالن روی پاهای تهیونگ نشسته بودم
خیلی خجالت آور بود
خیلی تلاش کردم از روی پاش پاشم و اون دست روی کمرم و همینطور روی پام نمیشد
چشمام به کنترل تلویزیون که روی میز بود
رفت فقط میخواستم سرم به چیزی گرم بشه و به این وضعیت فکر نکنم
دستم به سمت کنترل روی میز رفت ولی
توسط تهیونگ متوقف شد
سوالی نگام کرد
کوک : فقط میخواستم تلویزیون ببینم ((اروم))
تهیونگ : باشه
دکمه قرمز رو فشار دادم
تلویزیون روشن شد
و با تیتر خبر شروع شد
مجری : سلام به بینندگانه شبکه خبر
امروز با خبری داغ به خدمت شماآمدیم
پسر اقای جئون
جئون جونگکوک توی روز نامزدیش دزدیده
شده و دقیقا همان روز دوست پسر سابقش
از زندان فرار کرده
و ادامه خبر ها
ادامه دارد ....
۱۳.۷k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.