رمان رویای من
رمان رویای من
پارت ۲۳
ارسلان، خنده ای کردم رفتم تو کلاس درسو شروع کردم
دیانا، خنده ای کردم بهش فکر کردم تا خوابم برد
.... فردا ....
دیانا، پاشدم یه لباس بنفش پوشیدم موهامو بالا بستم یه شال مشکی شلوار مشکی کفش بنفش و مشکی بدو بدو رفتم که برسم به دانشگاه وارد دانشگاه شدم
ارسلان، از خواب پاشدم دیگه حوصله کت شلوار نداشتم یه تیشرت مشکی پیراهن بنفش با یه شلوار مشکی با کوتونی مشکی بنفش رفتم تو دانشگاه داشتم میرفتم سمت کلاس
دیانا، سرم پایین بود داشتم ساعت و نگاه میکردم رفتم تو در و دیوارم سرم و اوردم بالا این دیوار نیست استاده وای خاک تو سرم ببخشید سرم پایین بود
ارسلان، سلام دیانا خانم چشم ما به جمال شما روشن شد حالت خوبه بهتر شدی مشکلی نیست
دیانا، قرمز شدم از خجالت به خوبم بهتر شدم شکر خدا
ارسلان، خداروشکر بفرمایید بریم کلاس
پارت ۲۳
ارسلان، خنده ای کردم رفتم تو کلاس درسو شروع کردم
دیانا، خنده ای کردم بهش فکر کردم تا خوابم برد
.... فردا ....
دیانا، پاشدم یه لباس بنفش پوشیدم موهامو بالا بستم یه شال مشکی شلوار مشکی کفش بنفش و مشکی بدو بدو رفتم که برسم به دانشگاه وارد دانشگاه شدم
ارسلان، از خواب پاشدم دیگه حوصله کت شلوار نداشتم یه تیشرت مشکی پیراهن بنفش با یه شلوار مشکی با کوتونی مشکی بنفش رفتم تو دانشگاه داشتم میرفتم سمت کلاس
دیانا، سرم پایین بود داشتم ساعت و نگاه میکردم رفتم تو در و دیوارم سرم و اوردم بالا این دیوار نیست استاده وای خاک تو سرم ببخشید سرم پایین بود
ارسلان، سلام دیانا خانم چشم ما به جمال شما روشن شد حالت خوبه بهتر شدی مشکلی نیست
دیانا، قرمز شدم از خجالت به خوبم بهتر شدم شکر خدا
ارسلان، خداروشکر بفرمایید بریم کلاس
۴۶۴
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.