رمان رویای من
رمان رویای من
پارت ۲۵
بچه ها،استاد ما نمیشیم کمک دست شما
ارسلان، خیر
دختره،چرا استاد
ارسلان، چون دیانا خیلی بهم کمک میکنه
دیانا، وقتی زنگ خورد از کلاس اومدم بیرون رفتم تو اون يکی حیاط تنها نشستم که ۳ تا از بچه ها اومدن منو انداختن زمین منو زدن چرا اینجوری میکردن یکی از دخترا گفت
دختر، حقته خودتو تو دل استاد کاشی جا کردی
دیانا،آخ اونا رفتن که یکی و دیرم داره میاد سمتم دستمو جلوی صورتم گرفتم
پارت ۲۵
بچه ها،استاد ما نمیشیم کمک دست شما
ارسلان، خیر
دختره،چرا استاد
ارسلان، چون دیانا خیلی بهم کمک میکنه
دیانا، وقتی زنگ خورد از کلاس اومدم بیرون رفتم تو اون يکی حیاط تنها نشستم که ۳ تا از بچه ها اومدن منو انداختن زمین منو زدن چرا اینجوری میکردن یکی از دخترا گفت
دختر، حقته خودتو تو دل استاد کاشی جا کردی
دیانا،آخ اونا رفتن که یکی و دیرم داره میاد سمتم دستمو جلوی صورتم گرفتم
۶.۰k
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.