فیک جونگکوک: تاته مائه
فیکجونگکوک: تاتهمائه
part⁵³
" هر غلطی میخوای بکن من دیگه گولتو نمیخورم "a.t
در محکم بست
عصبی به سمت اتاق قدم برداشت و پاشو محکم روی زمین کوبید
" عوضی ، روح جسمت مال تو شه! خخخ عمرا ، عمرا گول تو و حرفاتو بخورم "a.t
روی تحت دراز کشید
نفس عمیقی کشید
" صبح بلند شدم رفته باشه ، لطفا "a.t
فکرشورها کرد و به خواب فرو رفت
_ساعت ۳:۲۳ دقیقه شب_
عرق سرد از پیشونیش سرازیر میشد
توی خواب به چپ و راست غلط میزد
چشماشو باز کرد و روی تخت نشست
صدای نفس و نفس زدناش داخل اتاق بخش شده بود
دستش روی پیشونیش قرار داد و عرق سرد پاک کرد
" لعنتی این دیگه چی بود! "a.t
بعد از مدت ها کابوس مهمان خواب هاش شده بود ، مهمان ناخوانده اش
پتو از روش کنار زد و از روی تخت بلند شد
آورم داخل اتاق قدم برداشت
جلوی اینه قدی اتاق ایستاد و به خودش خیره شده
مدت طولانی بود که کابوس دیدن از یادش رفته بود ، دیدنش دوباره اش باعث آشفتگیش شده بود
به سمت سرویس رفت
آب سرد باز کرد و به صورتش پاشید
به اینه خیره شد
اون لحظه تنها کسی که به ذهنش خطور میکرد ، جئون بود
دوباره جئون ذهنش پر کرد
" یعنی هنوز اینجاس؟ "a.t
" ازش هر چیزی بر میاد "a.t
از سرویس بیرون آمد و به سمت پذيرايي قدم برداشت
پنچره باز کرد
باد سرد به بدن ظریفش اثابت کرد که باعث لرزش شد
" هوا سرده ، یوقت سرپا نخوره؟ "a.t
" به ربطی نداره میخواست اینجا نمونه "a.t
در بست و به طرف اتاق رفت
روی تخت دراز کشید و به سقف خیره شد
" سرما بخوره کی ازش نگهداری میکنی؟ "a.t
" خب معلومه ، اجوما "a.t
" اجوما میدونه جونگکوک از سوپ مرغ خوشش نمیاد؟ "a.t
هوف بلندی کشید و از روی تخت بلند شد
پتو برداشت و به سمت در رفت
بازش کرد
هنوز اونجا بود
به دیوار تکیه داده بود و غرق در خواب
آروم به سمتش قدم برداشت
فضا زیادی سرد بود
" [اینجا زیادی سرده پتو به تنهایی گرمش نمیکنه] "a.t
دستش نزدیکش برد و روی شونش گذاشت و با صدای آورم حرف زد
" جونگکوک (اروم) ... جونگکوک بلند شو (اروم) "a.t
آهسته چشماشو باز کرد و با صدای خواب آلود حرف زد
" ا.ت؟ چیشده؟ "jk
" بلند شو بیا داخل اینجا خیلی سرده سرما میخوری "a.t
" چی؟ بیام تو؟ واقعا؟ "jk
" اره "a.t
" تو نگران منی؟ "jk
" اینقدر حرف نزن هوا سرده سرما میخوری اگه سرد نبود زره ای برام اهمیت نداشتی "a.t
part⁵³
" هر غلطی میخوای بکن من دیگه گولتو نمیخورم "a.t
در محکم بست
عصبی به سمت اتاق قدم برداشت و پاشو محکم روی زمین کوبید
" عوضی ، روح جسمت مال تو شه! خخخ عمرا ، عمرا گول تو و حرفاتو بخورم "a.t
روی تحت دراز کشید
نفس عمیقی کشید
" صبح بلند شدم رفته باشه ، لطفا "a.t
فکرشورها کرد و به خواب فرو رفت
_ساعت ۳:۲۳ دقیقه شب_
عرق سرد از پیشونیش سرازیر میشد
توی خواب به چپ و راست غلط میزد
چشماشو باز کرد و روی تخت نشست
صدای نفس و نفس زدناش داخل اتاق بخش شده بود
دستش روی پیشونیش قرار داد و عرق سرد پاک کرد
" لعنتی این دیگه چی بود! "a.t
بعد از مدت ها کابوس مهمان خواب هاش شده بود ، مهمان ناخوانده اش
پتو از روش کنار زد و از روی تخت بلند شد
آورم داخل اتاق قدم برداشت
جلوی اینه قدی اتاق ایستاد و به خودش خیره شده
مدت طولانی بود که کابوس دیدن از یادش رفته بود ، دیدنش دوباره اش باعث آشفتگیش شده بود
به سمت سرویس رفت
آب سرد باز کرد و به صورتش پاشید
به اینه خیره شد
اون لحظه تنها کسی که به ذهنش خطور میکرد ، جئون بود
دوباره جئون ذهنش پر کرد
" یعنی هنوز اینجاس؟ "a.t
" ازش هر چیزی بر میاد "a.t
از سرویس بیرون آمد و به سمت پذيرايي قدم برداشت
پنچره باز کرد
باد سرد به بدن ظریفش اثابت کرد که باعث لرزش شد
" هوا سرده ، یوقت سرپا نخوره؟ "a.t
" به ربطی نداره میخواست اینجا نمونه "a.t
در بست و به طرف اتاق رفت
روی تخت دراز کشید و به سقف خیره شد
" سرما بخوره کی ازش نگهداری میکنی؟ "a.t
" خب معلومه ، اجوما "a.t
" اجوما میدونه جونگکوک از سوپ مرغ خوشش نمیاد؟ "a.t
هوف بلندی کشید و از روی تخت بلند شد
پتو برداشت و به سمت در رفت
بازش کرد
هنوز اونجا بود
به دیوار تکیه داده بود و غرق در خواب
آروم به سمتش قدم برداشت
فضا زیادی سرد بود
" [اینجا زیادی سرده پتو به تنهایی گرمش نمیکنه] "a.t
دستش نزدیکش برد و روی شونش گذاشت و با صدای آورم حرف زد
" جونگکوک (اروم) ... جونگکوک بلند شو (اروم) "a.t
آهسته چشماشو باز کرد و با صدای خواب آلود حرف زد
" ا.ت؟ چیشده؟ "jk
" بلند شو بیا داخل اینجا خیلی سرده سرما میخوری "a.t
" چی؟ بیام تو؟ واقعا؟ "jk
" اره "a.t
" تو نگران منی؟ "jk
" اینقدر حرف نزن هوا سرده سرما میخوری اگه سرد نبود زره ای برام اهمیت نداشتی "a.t
۱۷.۶k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.