رمان زیبا تر از الماس
پارت ۱۳
ارسلان: از خواب پاشدم گوشیم و از روی میز
برداشتم ساعت و نگاه کردم ساعت ۱۰:۳۰ بود
گوشی رو گذاشتم رو میز و برگشتم به جهت
مخالف با صورت دختر مواجه شدم لبخندی
روی لبم اومد خیلی بامزه بود
دیانا: یکم تکون خوردمو چشمامو باز کردم
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.