حسرت
حسرت
Part:6
دا یون:اومدم کارم تموم شد
کوک و هایون:ماچی پس؟
دا یون:من دهن هردوتاتونوووو....
کوک:عههه بی تر ادببب
هایون:من دهنتوو...
دا یون:دهنمو چی؟'ترسناک'
هایون:به خونمون دعوت کردم!!!
دا یون:عه ممنون!
جونگ سو:'خوروپوف'
هایون:ببین کی عاشق من شدع'پوکر'
کوک:جررر مرد خابالو نوموخای؟!
دا یون:خفه بریم خونه بخابیمم فردا باید بریم سرکار
کوک:حاجی فردا بیاین خونه ما
دا یون:اسکلی فردا باید بیایم سرکار!
هایون:اسکله فردا تعطیله'پوکر'
دا یون:واقعاا وای خدایااا شکرتتتت
کوک:پس میاین؟
جونگ سو:معلومه
هایون:جیغ' تو کی بلند شدی پلشت؟
جونگ سو:حاجی من عاشقتم بعد تو به من میگی پلشت'بغض'
هایون:وای ببخشید خووو
جونگ سو:باشه'ناراحت'
کوک:پس دا..
کوک:دا یون کوو؟؟؟
هایون:حتما رفت دیگه
"ویو کوک"
نگرانش شدم زنگ زدم بهش جواب داد گفتم
کوک:بابا یکدفعه کجا رفتی؟
دا یون:خسته بودم نخواستم به کصشرای جونگ سو گوش بدم حرکت کردم سمت خونه
کوک:اوکی مراقب باش بای
دا یون:اوکی بایی
" فردا صبح"
"ویو دا یون"
ساعت7:00بود بلند شدم رفتم یخچالو باز کردم فقط موچی و شیرکاکائو پیدا میشد پوفف
خوردمشون و لباس پوشیدم و رفتم خرید
"خرید های چرت دا یون"
8تا بسته موچی،3تا بسته شیرکاکائو کوچولو،3تا بسته مینی سوسیس،
4تا بسته شیر،10مدل از نودل های عجیب غریب،2تا بسته تخم مرغ،
"پایان"
دا یون:آخ سنگینه چقدر آخ دستم آیی کمرم
یکدفعه وسایل از دستش افتاد
دا یون:آییی کمرم وای چرا دستم داره میلرزه وای دستم آیییی
"ویو کوک"
داشتم تو خیابونا میچرخیدم که یهو یکی رو دیدم که افتاده رو زمین رفتم بهش کمک کنم که دیدن دا یون عه پشمام ریخته بود دستاش داشت میلرزدی از درد اشک تو چشماش جمع شده بود دلم داشت از جاش در میومد!!!
دا یون:دستام دستام داره از درد میمیره'بغض'
کوک:بلندشو آفرین بلندشو الان میریم دکتر
دا یون:کوک نمیتونم کمرم درد میگیره'بغض'
"مطب دکتر"
دکتر:خب ایشون فشار زیادی بخاطر کارشون روشون هست واسه همین اینجوری بهشون فشار آورده!!
و بهتره که تا یه مدت طولانی کاری نکنه و بهتره جلوشو بگیرین چیزای سنگین بلند نکنه چون به کمرش و دستش خیلی فشار اومده!
کوک:چشم ممنون.
Part:6
دا یون:اومدم کارم تموم شد
کوک و هایون:ماچی پس؟
دا یون:من دهن هردوتاتونوووو....
کوک:عههه بی تر ادببب
هایون:من دهنتوو...
دا یون:دهنمو چی؟'ترسناک'
هایون:به خونمون دعوت کردم!!!
دا یون:عه ممنون!
جونگ سو:'خوروپوف'
هایون:ببین کی عاشق من شدع'پوکر'
کوک:جررر مرد خابالو نوموخای؟!
دا یون:خفه بریم خونه بخابیمم فردا باید بریم سرکار
کوک:حاجی فردا بیاین خونه ما
دا یون:اسکلی فردا باید بیایم سرکار!
هایون:اسکله فردا تعطیله'پوکر'
دا یون:واقعاا وای خدایااا شکرتتتت
کوک:پس میاین؟
جونگ سو:معلومه
هایون:جیغ' تو کی بلند شدی پلشت؟
جونگ سو:حاجی من عاشقتم بعد تو به من میگی پلشت'بغض'
هایون:وای ببخشید خووو
جونگ سو:باشه'ناراحت'
کوک:پس دا..
کوک:دا یون کوو؟؟؟
هایون:حتما رفت دیگه
"ویو کوک"
نگرانش شدم زنگ زدم بهش جواب داد گفتم
کوک:بابا یکدفعه کجا رفتی؟
دا یون:خسته بودم نخواستم به کصشرای جونگ سو گوش بدم حرکت کردم سمت خونه
کوک:اوکی مراقب باش بای
دا یون:اوکی بایی
" فردا صبح"
"ویو دا یون"
ساعت7:00بود بلند شدم رفتم یخچالو باز کردم فقط موچی و شیرکاکائو پیدا میشد پوفف
خوردمشون و لباس پوشیدم و رفتم خرید
"خرید های چرت دا یون"
8تا بسته موچی،3تا بسته شیرکاکائو کوچولو،3تا بسته مینی سوسیس،
4تا بسته شیر،10مدل از نودل های عجیب غریب،2تا بسته تخم مرغ،
"پایان"
دا یون:آخ سنگینه چقدر آخ دستم آیی کمرم
یکدفعه وسایل از دستش افتاد
دا یون:آییی کمرم وای چرا دستم داره میلرزه وای دستم آیییی
"ویو کوک"
داشتم تو خیابونا میچرخیدم که یهو یکی رو دیدم که افتاده رو زمین رفتم بهش کمک کنم که دیدن دا یون عه پشمام ریخته بود دستاش داشت میلرزدی از درد اشک تو چشماش جمع شده بود دلم داشت از جاش در میومد!!!
دا یون:دستام دستام داره از درد میمیره'بغض'
کوک:بلندشو آفرین بلندشو الان میریم دکتر
دا یون:کوک نمیتونم کمرم درد میگیره'بغض'
"مطب دکتر"
دکتر:خب ایشون فشار زیادی بخاطر کارشون روشون هست واسه همین اینجوری بهشون فشار آورده!!
و بهتره که تا یه مدت طولانی کاری نکنه و بهتره جلوشو بگیرین چیزای سنگین بلند نکنه چون به کمرش و دستش خیلی فشار اومده!
کوک:چشم ممنون.
۵.۰k
۱۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.