رمان زیبا تر از الماس
رمان زیبا تر از الماس
پارت ۱۸
ارسلان: خیلی خوشگله اگه دوسش داری ورش دار
دیانا: با ذوق ازش تشکر کردم چندتا لباس بیرونی هم برداشتم
ارسلان: براش حساب کردم و بردمش سمت مغازه لوازم آرایشی
دیانا: من آرایش نمیکنم
ارسلان: میدونم خودت خوشگلی خانم کوچولو اما برای مهمونی میخوای که
دیانا:باشه ای گفتم یه خط چشم و ریمل سایه چندتا رژ ورداشتم
ارسلان: براش چندتا لاک هم برداشتم حساب کردم رفتم چندتا حوله گرفتیم رفتیم خونه
دیانا: وقتی رسیدیم خونه با اون لباس مجلسی که خریده بودم جلوی آینه قدی میرقصیدم
ارسلان: از پشت ستون نگاهش کردم خنده ای کردم
پارت ۱۸
ارسلان: خیلی خوشگله اگه دوسش داری ورش دار
دیانا: با ذوق ازش تشکر کردم چندتا لباس بیرونی هم برداشتم
ارسلان: براش حساب کردم و بردمش سمت مغازه لوازم آرایشی
دیانا: من آرایش نمیکنم
ارسلان: میدونم خودت خوشگلی خانم کوچولو اما برای مهمونی میخوای که
دیانا:باشه ای گفتم یه خط چشم و ریمل سایه چندتا رژ ورداشتم
ارسلان: براش چندتا لاک هم برداشتم حساب کردم رفتم چندتا حوله گرفتیم رفتیم خونه
دیانا: وقتی رسیدیم خونه با اون لباس مجلسی که خریده بودم جلوی آینه قدی میرقصیدم
ارسلان: از پشت ستون نگاهش کردم خنده ای کردم
- ۵.۳k
- ۰۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط