وقتی ازت متنفر بود ...
وقتی ازت متنفر بود ...
پارت بیست و نهم
ویو بورام
تهیونگ بلند شد اومد سمت ما که ...
که دستم رو محکم گرفت و کشید سمت بیرون همینجوری داشت از بار دور میشد و داد های من اهمیت نداشت
+ولم کن ...ولم کننننن (داد)
که وایستاد و دستم رو ول کرد
_دهنت رو ببند (داد)...هرچقدر میخوای دروغ بگو ...ولی نگو که دوستم نداری (همه حرف های تهیونگ رو با بغض تصور کنید بغض زیاد) میخوای چیکار کنم ؟! میخوای جلوت زانو بزنم ؟!میخوای جلو همه آدمایی که اینجا زندگی میکنن داد بزنم که بهت نیاز دارم ؟!میخوای همه بفهمند که من واسه داشتنت به هر کس و نا کسی التماس میکنم ؟!(داد همراه با بغض)
اینجوری راضی میشی ؟!...آره ... خاطرم واسه داشتنت به هر کسی التماس کنم ...میخوای برگردم سئول ؟! میخوای تو رو با عشقت تنها بزارم ؟! پس منو بکش (داد همراه با بغض) آره برم جلوی من ببوسش اگه میخوای بکشیم آنقدر طولش نده ...همینکه لبای تو رو لب های یکی دیگه ببینم میمیرم اونوقت مرگ من رو میبینی ...قول میدم بعدش دیگه منو نبینی ...برو ببوسش تا باور کنم مال من نیستی بورام
حرفش تمام نشده بود که بغلش کردم
+ببخشید تهیونگا ...ببخشید که نفهمیدم دوست دارم
_منم دوست دارم ...اوژنی من (با صدای آروم که بغض در آن وجود دارد)
+خب بیا بریم که من دلم بستنی میخواددد
_(خنده) بریمم
با اینکه ساعت دو شب بود ولی فقط یه بستنی فروشی باز بود اونم
_بریم بستنی فروشی تریا
+هومم
با همدیگه رفتیم رسیدیم بستنی فروشی
_چه بستنی میخوری ؟!
+عوممم کاکائویی با شکلات اضافه
_اها چشم بانو
+(خنده)
تهیونگ رفت و با دو تا بستنی برگشت رو صندلی پارک نشستیم
+به نظرت اگر مامان و بابا هامون بفهمن ما به هم برگشتیم چی میشه ؟!
_نمیدونم فقط وقتی فهمیدن از من جدا شدی هم زن و عمو و عمو هم مامان و بابای خودم من و کتک زدن
+چ،چی؟!
_ولی برای همین گفتم به هرکس و نا کسی التماس میکنم
+چرا؟!
_به کوک التماس کردم که جای تو رو گفت به خانوادت التماس کردم که شاید بدونن کجایی
حتی ...
+حتی؟!
_از صاحب کافه آقای جانگ هم خواهش کردم که بگه تو واقعا هانا هستی یا بورام
+و اون چی گفت ؟!
_نگفت بهم ...من حتی از اون افراد پشت میز خواهش کردم که بهم بگن کدوم کشور رفتی ولی گفتند برای امنیت مسافر نمیگن
+(خنده)پس رئیس کلوین کلی التماس کرده که رسیده به...
_به معشوقش
+چی؟!
هنوز حرفم کامل نشده بود که...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN##fake#TAEHYUNG
پارت بیست و نهم
ویو بورام
تهیونگ بلند شد اومد سمت ما که ...
که دستم رو محکم گرفت و کشید سمت بیرون همینجوری داشت از بار دور میشد و داد های من اهمیت نداشت
+ولم کن ...ولم کننننن (داد)
که وایستاد و دستم رو ول کرد
_دهنت رو ببند (داد)...هرچقدر میخوای دروغ بگو ...ولی نگو که دوستم نداری (همه حرف های تهیونگ رو با بغض تصور کنید بغض زیاد) میخوای چیکار کنم ؟! میخوای جلوت زانو بزنم ؟!میخوای جلو همه آدمایی که اینجا زندگی میکنن داد بزنم که بهت نیاز دارم ؟!میخوای همه بفهمند که من واسه داشتنت به هر کس و نا کسی التماس میکنم ؟!(داد همراه با بغض)
اینجوری راضی میشی ؟!...آره ... خاطرم واسه داشتنت به هر کسی التماس کنم ...میخوای برگردم سئول ؟! میخوای تو رو با عشقت تنها بزارم ؟! پس منو بکش (داد همراه با بغض) آره برم جلوی من ببوسش اگه میخوای بکشیم آنقدر طولش نده ...همینکه لبای تو رو لب های یکی دیگه ببینم میمیرم اونوقت مرگ من رو میبینی ...قول میدم بعدش دیگه منو نبینی ...برو ببوسش تا باور کنم مال من نیستی بورام
حرفش تمام نشده بود که بغلش کردم
+ببخشید تهیونگا ...ببخشید که نفهمیدم دوست دارم
_منم دوست دارم ...اوژنی من (با صدای آروم که بغض در آن وجود دارد)
+خب بیا بریم که من دلم بستنی میخواددد
_(خنده) بریمم
با اینکه ساعت دو شب بود ولی فقط یه بستنی فروشی باز بود اونم
_بریم بستنی فروشی تریا
+هومم
با همدیگه رفتیم رسیدیم بستنی فروشی
_چه بستنی میخوری ؟!
+عوممم کاکائویی با شکلات اضافه
_اها چشم بانو
+(خنده)
تهیونگ رفت و با دو تا بستنی برگشت رو صندلی پارک نشستیم
+به نظرت اگر مامان و بابا هامون بفهمن ما به هم برگشتیم چی میشه ؟!
_نمیدونم فقط وقتی فهمیدن از من جدا شدی هم زن و عمو و عمو هم مامان و بابای خودم من و کتک زدن
+چ،چی؟!
_ولی برای همین گفتم به هرکس و نا کسی التماس میکنم
+چرا؟!
_به کوک التماس کردم که جای تو رو گفت به خانوادت التماس کردم که شاید بدونن کجایی
حتی ...
+حتی؟!
_از صاحب کافه آقای جانگ هم خواهش کردم که بگه تو واقعا هانا هستی یا بورام
+و اون چی گفت ؟!
_نگفت بهم ...من حتی از اون افراد پشت میز خواهش کردم که بهم بگن کدوم کشور رفتی ولی گفتند برای امنیت مسافر نمیگن
+(خنده)پس رئیس کلوین کلی التماس کرده که رسیده به...
_به معشوقش
+چی؟!
هنوز حرفم کامل نشده بود که...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN##fake#TAEHYUNG
۹.۱k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.