پارت ۵ میکانگ چرا همیشه آرومه؟
پارت ۵ میکانگ چرا همیشه آرومه؟
یونگی:منیجر وظیفه اش اینه که با یه پسر غریبه بره پارک و خوراکی بخوره؟
میکانگ:جیهوپ شی که غریبه نیست!
یونگی:مثلا داداشته؟یا دوست پسرته؟
جیهوپ:یونگی الان منظورت چیه؟
یونگی:نه تو خوشت اومده یه دختر منیجرت باشه
جیهوپ:دیگه داری از حدت رد میشی
یونگی:حق نداری با میکانگ خوش بگذرونی
جیهوپ:مثلا کی که به من دستور میدی
یونگی:باید کی باشم
میکانگ به یونگی و جیهوپ داشت با تعجب نگاه میکرد که آروم گفت:چرا دعوا میکنید؟
یونگی داد زد:واسه چی با یه پسر غریبه میای بیرون
میکانگ:من که کار اشتباهی نکردم،فقط هرچی یونسو گفت رو گوش کردم
یونگی:مگه یونسو گفت با جیهوپ بیای گشت و گذار
میکانگ:نه،ولی گفت هرچی اوپا جیهوپ گفت گوش کنم
یونگی:حالا دیگه شد اوپات
میکانگ:ببخشید ولی به شما چه ربطی داره من چیکار میکنم
یونگی از دست میکانگ گرفت و رفت
سوار ماشین شد و میکانگ و هول داد تو ماشین و رفتن سمت خونه خودش
یونگی از دست میکانگ محکم گرفت و برد داخل خونش
میکانگ:چیکار دارید میکنید😕
یونگی:تو پارک داشتید چیکار میکردید😡
میکانگ:نشسته بودیم
یونگی:خیلی کار اشتباه کردی
میکانگ:رفتار شما زشته،من الان نمیدونم چه کار اشتباهی انجام دادم یا چرا باید دعوام کنید
یونگی رفت جلو میکانگ،میکانگ چسبید به دیوار یونگی یه دستشو گذاشت کنار گردن میکانگ و گفت:چون دوست دارم
میکانگ:بله!
یونگی میکانگ و بوسید ،میکانگ همینجوری😳مونده بود
میکانگ:این.این.این چی بود
یونگی:شنیدم سینگلی،بیا باهم قرار بزاریم
میکانگ:چون سینگلم باید باشما قرار بزارم؟
یونگی:نه چون من دوست دارم باید بامن قرار بزاری
میکانگ:اگه من به شما علاقه ای نداشته باشم چی؟
یونگی:یعنی دوسم نداری😕
میکانگ:سوال پرسیدم نگفتم که علاقه ایبهتندارم
یونگی:یعنی الان میتونیم باهم قرار بزاریم؟
میکانگ:هیم
یونگی دوباره میکانگ و بوسید
میکانگ:یه بار بس بود😐
یونگی:باید آدت کنی روزی شاید بیشتر از صد بار میبوسمت،و اینکه دیگه با من کتابی صحبت نکن
میکانگ:باشه
یونگی:دیگه خیالم راحت شد دیگه باید ببرمت سرکارت
میکانگ:چ🙄فکر کردی با جیهوپ قرار میزارم
یونگی:خب هم تو خوشگلی هم جیهوپ اگه تو عاشقش میشدی و اونم عاشق تو الان من جواب رد میشنیدم،بعدشم اینارو ول کن اخراج میشیا بیا بریم
یونگی میکانگ رو رسوند خونه جیهوپ و رفت
میکانگ رفت پسورد در خونه جیهوپ رو زد رفت داخل رفت دید جیهوپ رو تخت خوابیده
میکانگ:وای حالا چه خاکی به سرم کنم حتما از دستم عصبانیه😰
یونگی:منیجر وظیفه اش اینه که با یه پسر غریبه بره پارک و خوراکی بخوره؟
میکانگ:جیهوپ شی که غریبه نیست!
یونگی:مثلا داداشته؟یا دوست پسرته؟
جیهوپ:یونگی الان منظورت چیه؟
یونگی:نه تو خوشت اومده یه دختر منیجرت باشه
جیهوپ:دیگه داری از حدت رد میشی
یونگی:حق نداری با میکانگ خوش بگذرونی
جیهوپ:مثلا کی که به من دستور میدی
یونگی:باید کی باشم
میکانگ به یونگی و جیهوپ داشت با تعجب نگاه میکرد که آروم گفت:چرا دعوا میکنید؟
یونگی داد زد:واسه چی با یه پسر غریبه میای بیرون
میکانگ:من که کار اشتباهی نکردم،فقط هرچی یونسو گفت رو گوش کردم
یونگی:مگه یونسو گفت با جیهوپ بیای گشت و گذار
میکانگ:نه،ولی گفت هرچی اوپا جیهوپ گفت گوش کنم
یونگی:حالا دیگه شد اوپات
میکانگ:ببخشید ولی به شما چه ربطی داره من چیکار میکنم
یونگی از دست میکانگ گرفت و رفت
سوار ماشین شد و میکانگ و هول داد تو ماشین و رفتن سمت خونه خودش
یونگی از دست میکانگ محکم گرفت و برد داخل خونش
میکانگ:چیکار دارید میکنید😕
یونگی:تو پارک داشتید چیکار میکردید😡
میکانگ:نشسته بودیم
یونگی:خیلی کار اشتباه کردی
میکانگ:رفتار شما زشته،من الان نمیدونم چه کار اشتباهی انجام دادم یا چرا باید دعوام کنید
یونگی رفت جلو میکانگ،میکانگ چسبید به دیوار یونگی یه دستشو گذاشت کنار گردن میکانگ و گفت:چون دوست دارم
میکانگ:بله!
یونگی میکانگ و بوسید ،میکانگ همینجوری😳مونده بود
میکانگ:این.این.این چی بود
یونگی:شنیدم سینگلی،بیا باهم قرار بزاریم
میکانگ:چون سینگلم باید باشما قرار بزارم؟
یونگی:نه چون من دوست دارم باید بامن قرار بزاری
میکانگ:اگه من به شما علاقه ای نداشته باشم چی؟
یونگی:یعنی دوسم نداری😕
میکانگ:سوال پرسیدم نگفتم که علاقه ایبهتندارم
یونگی:یعنی الان میتونیم باهم قرار بزاریم؟
میکانگ:هیم
یونگی دوباره میکانگ و بوسید
میکانگ:یه بار بس بود😐
یونگی:باید آدت کنی روزی شاید بیشتر از صد بار میبوسمت،و اینکه دیگه با من کتابی صحبت نکن
میکانگ:باشه
یونگی:دیگه خیالم راحت شد دیگه باید ببرمت سرکارت
میکانگ:چ🙄فکر کردی با جیهوپ قرار میزارم
یونگی:خب هم تو خوشگلی هم جیهوپ اگه تو عاشقش میشدی و اونم عاشق تو الان من جواب رد میشنیدم،بعدشم اینارو ول کن اخراج میشیا بیا بریم
یونگی میکانگ رو رسوند خونه جیهوپ و رفت
میکانگ رفت پسورد در خونه جیهوپ رو زد رفت داخل رفت دید جیهوپ رو تخت خوابیده
میکانگ:وای حالا چه خاکی به سرم کنم حتما از دستم عصبانیه😰
۸.۷k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.