Psycho killerقاتل روانی

Psycho killer(قاتل روانی)

Part 44

از میان همه بچه هایی که در باغ حضور داشتند فقط جیمین نبود هیچ دلش نمی خواست انتخاب بشود همش خودش مقصر مرگ والدینش می دونست

از اون روزی که این اتفاق براش افتاد تا به الان هر روز و هر شب خودش سرزنش می کرد و از ته دلش نمی خواست این اتفاق بازم تکرار بشه اونم برای خاندان پارک ها خاندانی که به شدت ادمای مهربونی بودن چون تعریف هاشون سر اواز تموم مردم بود

جیمین همونطور که از پشت پنجره اتاقش به بیرون خیره شده بود با دیدن جانگهی و چندین نفر از بچه های یتیم خونه که قایمکی از عمارت بیرون زده بودن کنجکاو شد پس تصمیم گرفت انها رو تعقیب کند

از اتاقش خارج شد به دنبال انها راه افتاد اما به محض رسیدن بهشون با دیدن صحنه ای عصبی شد

درسته بازم قلدری ............

جانگهی و دوستاش از هر فرصتی برای قلدری کردن استفاده میکردن اما ایندفعه طرف حسابشون یکی از بچه های یتیم خونه نبود بلکه یک غریبه بود غریبه ای که تابحال ندیده بودتش

جیمین عصبی با اخمی که در کل صورتش معلوم بود و ابروهایش درهم فرو رفته بود با شتاب به سمت جانگهی رفت دستاش سپر سینه اش کرد و با صدای تهدیدواری گفت

جیمین : جانگهی می بینم که بازم قلدری میکنی ..... اگر بازم خانم معلم راجب این موضوع بفهمه به راحتی ازت نمیگذره

جانگهی که همه چیز میدونست ..... میدونست که ایندفعه بخششی در کار نیست چون بعد دعوا با جیمین معملش حسابی بهش گوشزد کرده بود که اگر بازم کارهاش تکرار بشه به راحتی ازش نمیگذره پس بدون گفتن هیچ حرفی به سمت یتیم خونه راه افتاد

جیمین بعد رفتن جانگهی و اکیپش به سمت پسرکی رفت که بر روی زمین افتاده بود دستاش به سمت پسر دراز کرد و با صدای ارومی گفت

جیمین : چیزی نیست اونا رفتن دیگر اذیتت نمیکنن

پسر با چشمای اشکیش به دستای جیمین که با محبت و لبخندی بر صورتش نقش بسته بود نگاه می‌کرد بعد از دقایقی دست جیمین گرفت و از جایش بلند شد

جیمین نگاهی به سر و وضع پسر انداخت موهای ژل زده شده اش که حالا بهم ریخته شده بود و لباس هایش که دقایقی قبل شیک و مرتب بودن حالا دیگر خاکی و کثیف شده بودن پس با همون لبخند ملیحی که بر ل*ب داشت روبه روی پسر قرار گرفت و دستش به سمتش دراز کرد و گفت

جیمین : خب بزار خودمو معرفی کنم من جیمینم

جیهون : منم جیهونم

سپس جیمین جیهون به داخل عمارت برد و حالا هردو باهم وارد اتاق جیمین شدن و جیمینم یکی از لباس هاش به جیهون داد تا عوض کنه خودشم به سمت اشپزخونه رفت تا کمی خوراکی از لمبرت بگیرد چون مطمئن بود که جیهون گرسنس






ادامه دارد .........
دیدگاه ها (۱۰)

Psycho killer(قاتل روانی)Part 45جیهون یا بهتر بگم شین جیهون ...

Psycho killer(قاتل روانی)Part 46جیهون : داداش پیداش کردم جیم...

Psycho killer(قاتل روانی)Part 43با صدای راننده دست از افکارش...

Psycho killer(قاتل روانی)Part 42بچه ها یکی یکی حیاط ترک کردن...

پارت سوم:داستان از دیدگاه یونگی: بعد یک روز به دگو رسیدند ، ...

ته کوک رو برد گذاشت رو صندلی و گفت _بخور که بریم +باشه توهم ...

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۵#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط