مینوسم دیگر چه کنم به که پناه برم گاه از دفاع ا

مینوسم ، دیگر چِه کنم ؟! به کِه پناه بَرم.. گاه از دفاع از کسانی که نامشان را انسان میگذارند پشیمان میشوم ، اما. . تمامشان مثل هم دیگر نیستند مگر نه؟.. میدانم..
سکوت میکنم ، حرف زدن برایم حکم مرگ را دارد ،.. آنقدری در شک و بهت فرو رفته‌ام که دیگر نمیدانم از کدام یک از کلمات در جملاتم استفاده کنم ؛ مردم ، چرا فقط حرف میزنند !؟ چرا هیچ گاه عمل نمیکنند؟ ، فقط القاب و حرف های زیبا که دیگر بزرگان سروده‌اند میقاپندو به نام‌ خود میزنند.. ؛
اینقدر دردناک و سخت است که دستاورد خود را بسازند..؟¡
دیدگاه ها (۱۶)

میخواهم غرق شوم ، اما نه در چشمان کسی ؛اقیانوس به من نگاه می...

اسمان مانند صفحه نقاشی در دفتری باز شده بودو ستاره ها از همی...

و در اخر این جاده خودم ماندمو خودم.. دستانم را بر روی زانوها...

و به هنگامی که میرفت جای پای کفش هایَش بر رویِ قلبم مانند مُ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط