رمان ملک قلبم
رمان ملک قلبم
پارت ۸۳
ارسلان،با این سنتون بچه دارید
دیانا،من عاشق یه نفر بودم بعد اینکه بچه اومد تو دلم منو گذاشت تو خونه پر از خاطره و رفت اگه این بچه نبود من خودمو تا الان کشته بودم
ارسلان،میتونم عکس دخترتون رو ببینم
دیانا، یه عکس از خودمو ارغوان و ستایش نشون دادم
ارسلان، چقدر قشنگ بود چشاش کپ دیانا بود ولی بقیه چیزاش شبیه من بود خیلی قشنگ
دیانا، چشماتون قشنگ میبینه
ارسلان، گفتی میخوای بری اگه کلاسی نداری با بامن بریم
دیانا، گفتم کلاس های دیگم مهم نیست
ارسلان، پس بیاید بریم
دیانا، سوار ماشین شدیم بعد ۳۰ دقیقه رسیدیم جلو خونه ستایش ارغوان و ازش گرفتم استاد میشه منو ببرید یه جایی
ارسلان، بله آدرس
دیانا، اردس خونرو گفتم
پارت ۸۳
ارسلان،با این سنتون بچه دارید
دیانا،من عاشق یه نفر بودم بعد اینکه بچه اومد تو دلم منو گذاشت تو خونه پر از خاطره و رفت اگه این بچه نبود من خودمو تا الان کشته بودم
ارسلان،میتونم عکس دخترتون رو ببینم
دیانا، یه عکس از خودمو ارغوان و ستایش نشون دادم
ارسلان، چقدر قشنگ بود چشاش کپ دیانا بود ولی بقیه چیزاش شبیه من بود خیلی قشنگ
دیانا، چشماتون قشنگ میبینه
ارسلان، گفتی میخوای بری اگه کلاسی نداری با بامن بریم
دیانا، گفتم کلاس های دیگم مهم نیست
ارسلان، پس بیاید بریم
دیانا، سوار ماشین شدیم بعد ۳۰ دقیقه رسیدیم جلو خونه ستایش ارغوان و ازش گرفتم استاد میشه منو ببرید یه جایی
ارسلان، بله آدرس
دیانا، اردس خونرو گفتم
۱۰.۴k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.