رمان دورترین نزدیک
#پارت_۲۲۹
شروینم عین خیالش نبود انگار فیلم سینمایی می بینه حرصم گرفت از اینهمه آرامش!
همینجوری طرفمون شلیک میشد ک خیلی بهمون نزدیک شدن شیدا بلاخره یکی از چرخای ماشینو زد و ماشینه چپ کرد رسما اتیش گرفت هنگ نزدیک بود تصادف کنیم ماهور پیچید نزدیک بود شیدا پرت شه پایین ک دستشو گرفت
شیدا در کمال ارامش نشست سرجاش : اخیش
متعجب به هردوشون نگاه میکردم
شروین زد زیر خنده : پرنسمم هنوز مونده عادت کنی خب بلاخره منم یروز میکشن دیگه
با اخم نگامو برگردوندم ک دستمو گرفت: فعلا نمردم! میخوام با یه خانومی ازدواج کنم
_من اخرش دیوونه میشم مجبور میشین بستریم کنید تو بیمارستان روانی!
شروین: نگووو واقعن؟!
_زهرمار شروین اه
ماهور
کنار ماشین وایساده بودم ک شیدام اومد
+تموم شد؟
شیدا: اره بازم گفتم دکتر بیاد ترانه عم ک هست حواسشون بهش هست،بریم
+با این ماشین؟
شیدا: نه با اینکه نمیشه رفت تو شهر
ماشین شمیمو میبریم فعلا
+باشه
شیدا: خب کجا ببرمت!!! اهان بریم
+خب کجا؟
شیدا: ارامش
+ دقیقا کجا؟
شیدا: سونای بخار و ماساژ ای کیف میده
+باشه بریم...
با حوله نشسته بودم شیدا سرشو گذاشت رو شونم و حرف میزد
+ی چیزی بگم
شیدا: جان
خندم گرف
شیدا: چیه؟؟!!!
+برعکس روحیه و رفتارت خیلی حرف میزنی!
شیدا: اهان یعنی پروعم!
+نه بهت میاد کم حرف باشی اما نیستی
شیدا: عه پسر ساکت شو بذار یکم در ارامش بیخیال همه چی باشم
بعد نیم ساعت بلاخره دل کند
شیدا: میخوای خودم ماساژت بدم
خندیدم
+بلدی مگه؟!
شیدا: چی فک کردی یه ماساژه خب! مدیونی فک کنی نمیخوام ی دختر دیگه بیاد برا ماساژا
خندیدم
+باشه
شیدا: حالا ببین بلدم یا نه! ...
شیدا: خب جناب تموم شد
+ای بدک نبود
شیدا: ماهور حقا ک خیلی توقعت بالاست
+اره من خیلی پرتوقعم
شیدا: خب بسته بریم
بوسیدمش
+خسته نباشی
شیدا: من برم دنبال این دختره ببینم کی میخواد بیاد کارمنو انجام بده
+اینجوری بری!؟
شیدا نگاهی ب خودش انداخت : چشه!؟
+با حوله میخوای بری اون بیرون؟
شیدا: همیشه اینکارو میکنم
+از الان دیگه اینکارو نمیکنی
شیدا: ما اینجام ازادی نداریم!؟ خوبه اینجا کسی کاری ب کسی نداره همه زندگیشونو میکنن
+ب من مربوط نیست تو با این وضع هیجا نمیری
شیدا: هعی بااشههه جناب لطف کن برو صداش کن
+اوکی تو ماشین منتظرم
شیدا: خوبه
40 مین بعد اومد
شیدا: ببخشید دیر شد
+خانوم مهرپرور بهتون گفته بودم چقدر بدم میاد از منتظر موندن!
شیدا: یادمه! واسه جلسه تهران ده مین دیر کردم رفته بودی!
+حقت بود منو نباید منتظر میذاشتی
شیدا: اصلنم فک نکردی ترافیکه!
+به من مربوط نیست!
شیدا: یادم میمونه،بریم
راه افتادم
شیدا: حافظه تم خوبه ها! بجز اون کم کم اینجاهارم داری یاد میگیری!...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #عاشقانه #شیک #جذاب #زیبا #خاص #عشق #دخترونه
شروینم عین خیالش نبود انگار فیلم سینمایی می بینه حرصم گرفت از اینهمه آرامش!
همینجوری طرفمون شلیک میشد ک خیلی بهمون نزدیک شدن شیدا بلاخره یکی از چرخای ماشینو زد و ماشینه چپ کرد رسما اتیش گرفت هنگ نزدیک بود تصادف کنیم ماهور پیچید نزدیک بود شیدا پرت شه پایین ک دستشو گرفت
شیدا در کمال ارامش نشست سرجاش : اخیش
متعجب به هردوشون نگاه میکردم
شروین زد زیر خنده : پرنسمم هنوز مونده عادت کنی خب بلاخره منم یروز میکشن دیگه
با اخم نگامو برگردوندم ک دستمو گرفت: فعلا نمردم! میخوام با یه خانومی ازدواج کنم
_من اخرش دیوونه میشم مجبور میشین بستریم کنید تو بیمارستان روانی!
شروین: نگووو واقعن؟!
_زهرمار شروین اه
ماهور
کنار ماشین وایساده بودم ک شیدام اومد
+تموم شد؟
شیدا: اره بازم گفتم دکتر بیاد ترانه عم ک هست حواسشون بهش هست،بریم
+با این ماشین؟
شیدا: نه با اینکه نمیشه رفت تو شهر
ماشین شمیمو میبریم فعلا
+باشه
شیدا: خب کجا ببرمت!!! اهان بریم
+خب کجا؟
شیدا: ارامش
+ دقیقا کجا؟
شیدا: سونای بخار و ماساژ ای کیف میده
+باشه بریم...
با حوله نشسته بودم شیدا سرشو گذاشت رو شونم و حرف میزد
+ی چیزی بگم
شیدا: جان
خندم گرف
شیدا: چیه؟؟!!!
+برعکس روحیه و رفتارت خیلی حرف میزنی!
شیدا: اهان یعنی پروعم!
+نه بهت میاد کم حرف باشی اما نیستی
شیدا: عه پسر ساکت شو بذار یکم در ارامش بیخیال همه چی باشم
بعد نیم ساعت بلاخره دل کند
شیدا: میخوای خودم ماساژت بدم
خندیدم
+بلدی مگه؟!
شیدا: چی فک کردی یه ماساژه خب! مدیونی فک کنی نمیخوام ی دختر دیگه بیاد برا ماساژا
خندیدم
+باشه
شیدا: حالا ببین بلدم یا نه! ...
شیدا: خب جناب تموم شد
+ای بدک نبود
شیدا: ماهور حقا ک خیلی توقعت بالاست
+اره من خیلی پرتوقعم
شیدا: خب بسته بریم
بوسیدمش
+خسته نباشی
شیدا: من برم دنبال این دختره ببینم کی میخواد بیاد کارمنو انجام بده
+اینجوری بری!؟
شیدا نگاهی ب خودش انداخت : چشه!؟
+با حوله میخوای بری اون بیرون؟
شیدا: همیشه اینکارو میکنم
+از الان دیگه اینکارو نمیکنی
شیدا: ما اینجام ازادی نداریم!؟ خوبه اینجا کسی کاری ب کسی نداره همه زندگیشونو میکنن
+ب من مربوط نیست تو با این وضع هیجا نمیری
شیدا: هعی بااشههه جناب لطف کن برو صداش کن
+اوکی تو ماشین منتظرم
شیدا: خوبه
40 مین بعد اومد
شیدا: ببخشید دیر شد
+خانوم مهرپرور بهتون گفته بودم چقدر بدم میاد از منتظر موندن!
شیدا: یادمه! واسه جلسه تهران ده مین دیر کردم رفته بودی!
+حقت بود منو نباید منتظر میذاشتی
شیدا: اصلنم فک نکردی ترافیکه!
+به من مربوط نیست!
شیدا: یادم میمونه،بریم
راه افتادم
شیدا: حافظه تم خوبه ها! بجز اون کم کم اینجاهارم داری یاد میگیری!...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #عاشقانه #شیک #جذاب #زیبا #خاص #عشق #دخترونه
۱۱۵.۴k
۰۸ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.