پارت پنجم
پارت پنجم
از دید ات
رو کاناپه نشسته بودم دیدم جیمین دیگه داره دیر میکنه اومدم بلند بشم برم صداش بزنم که یهویی اومد وای خیلی جذاب شده بود همین جور بهش خیره شده بودم که گفت
جیمین:دید زدنت تموم شد
ات:ا..اره بیا بریم زود دیر شد
کیفم رو برداشتم و رفتیم
رسیدیم پیاده شدیم و رفتیم داخل که کای رو دیدم و رفتم بغلش که دیدم جمین داره بد نگام میکنه
کای:ات خوش اومدی
ات:مرسیی تولدت مبارکک بیا اینم کادوت
کای:وای مرسییی ایشون کی هستن (اشاره به جیمین)
جیمین:پسر عموم ات هستم آوردم برسونمش که بهم گیر داد بیام
یهویی دیدم ات بر گشت با چشمای بزرگ شدش نگام کرد منم یه پوزخند بهش زدم
کای:آها خوش اومدید برید بشینید
ات:باشه
رفتیم نشستیم با جیمین که بهم گفت
جیمین:چرا بغلش کردی
ات:چرا نداره من نمیتونم یعنی دوستم رو بغل کنم
یهویی جیمین اومد تو صورتم
جیمین:من نمیخوام چشم هیچ پسری روت باشه الان هم فکر میکنی خیلی پسره خوبیه ولی یهویی به موقعش بد میشه ات حواست باشه سعی کن زیاد باهاش صمیمی نشی
ات:باشه باشه حالا برو اون ور میخوام برم پیش دوستام
جیمین:باش برو
ات:ازت دست توو
رفتم پیش دوستام کلی خوراکی خودیم مست کردیم رقصیدیم داشتم میرقصیدم که کای اومد بهم درخواست داد که باهاش برقصم منم قبول کردم داشتیم با هم میرقصیدیم که یهویی
از دید جیمین نشسته بودم داشتم همین جور ات رو نگاه میکردم که یهویی یه دختر اومد پیشم نشست
دختر:اوو مستر شما به این جذابی چرا تنهایی
جیمین:لیدی من تنهایی رو دوست دارم مشکلی هست بگید
دختره:ولی من تنهایی رو دوست ندارم مستر
اوه:لیدی پس چرا یه پارتنر برای خودتون انتخاب نمیکنید
دختره:راستش هیچ به خوبیه شما نمیرسه مطمئنم پارتنر خوبی برای من میشی (لوس و نزدیک جیمین میشه)
جیمین:ولی لیدی من شما رو نمیخوام
همین جور که داشتم این دختره رو میپیچوندم دیدم ات داره با کای اون وسط میرقصه اعصبانی شدم بلند شدم و با سرعت رفتم سمت ات و از دستش گرفتم کشیدمش
بهش گفتم
جیمین:من بهت چی گفتم
ات:جیمین ببخشید بیه دستم درد گرفت
جیمین:نه اینجور نمیشه بیا بریم
ات:جیمین ولمکن
اصلا به حرف هام توجه نمیکرد من مست بودم اون جوری که جیمین باهام رفتار کرد مستیم پرید دیگه ازش ترسیدم تا حالا اینجور اینقدر زیاد اعصبانی نشده بود خیلی بد بودد من همین جور داشتم گریه میکردم که منو سوار ماشین کرد و رفت سمت خونه
خب اینم پارت جدید کیوتام ازش لذت ببرید فردا هم پارت بعد رو میزارم 💗
از دید ات
رو کاناپه نشسته بودم دیدم جیمین دیگه داره دیر میکنه اومدم بلند بشم برم صداش بزنم که یهویی اومد وای خیلی جذاب شده بود همین جور بهش خیره شده بودم که گفت
جیمین:دید زدنت تموم شد
ات:ا..اره بیا بریم زود دیر شد
کیفم رو برداشتم و رفتیم
رسیدیم پیاده شدیم و رفتیم داخل که کای رو دیدم و رفتم بغلش که دیدم جمین داره بد نگام میکنه
کای:ات خوش اومدی
ات:مرسیی تولدت مبارکک بیا اینم کادوت
کای:وای مرسییی ایشون کی هستن (اشاره به جیمین)
جیمین:پسر عموم ات هستم آوردم برسونمش که بهم گیر داد بیام
یهویی دیدم ات بر گشت با چشمای بزرگ شدش نگام کرد منم یه پوزخند بهش زدم
کای:آها خوش اومدید برید بشینید
ات:باشه
رفتیم نشستیم با جیمین که بهم گفت
جیمین:چرا بغلش کردی
ات:چرا نداره من نمیتونم یعنی دوستم رو بغل کنم
یهویی جیمین اومد تو صورتم
جیمین:من نمیخوام چشم هیچ پسری روت باشه الان هم فکر میکنی خیلی پسره خوبیه ولی یهویی به موقعش بد میشه ات حواست باشه سعی کن زیاد باهاش صمیمی نشی
ات:باشه باشه حالا برو اون ور میخوام برم پیش دوستام
جیمین:باش برو
ات:ازت دست توو
رفتم پیش دوستام کلی خوراکی خودیم مست کردیم رقصیدیم داشتم میرقصیدم که کای اومد بهم درخواست داد که باهاش برقصم منم قبول کردم داشتیم با هم میرقصیدیم که یهویی
از دید جیمین نشسته بودم داشتم همین جور ات رو نگاه میکردم که یهویی یه دختر اومد پیشم نشست
دختر:اوو مستر شما به این جذابی چرا تنهایی
جیمین:لیدی من تنهایی رو دوست دارم مشکلی هست بگید
دختره:ولی من تنهایی رو دوست ندارم مستر
اوه:لیدی پس چرا یه پارتنر برای خودتون انتخاب نمیکنید
دختره:راستش هیچ به خوبیه شما نمیرسه مطمئنم پارتنر خوبی برای من میشی (لوس و نزدیک جیمین میشه)
جیمین:ولی لیدی من شما رو نمیخوام
همین جور که داشتم این دختره رو میپیچوندم دیدم ات داره با کای اون وسط میرقصه اعصبانی شدم بلند شدم و با سرعت رفتم سمت ات و از دستش گرفتم کشیدمش
بهش گفتم
جیمین:من بهت چی گفتم
ات:جیمین ببخشید بیه دستم درد گرفت
جیمین:نه اینجور نمیشه بیا بریم
ات:جیمین ولمکن
اصلا به حرف هام توجه نمیکرد من مست بودم اون جوری که جیمین باهام رفتار کرد مستیم پرید دیگه ازش ترسیدم تا حالا اینجور اینقدر زیاد اعصبانی نشده بود خیلی بد بودد من همین جور داشتم گریه میکردم که منو سوار ماشین کرد و رفت سمت خونه
خب اینم پارت جدید کیوتام ازش لذت ببرید فردا هم پارت بعد رو میزارم 💗
۷.۸k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.