دیگر هیچ چیز مانند گذشته ها نیست

دیگر هیچ چیز مانند گذشته ها نیست ...¡
لبخند هایت بوی اشک میدهند ، اشک هایت بوی خیانت ؛ نگاه هایت رنگ تنفر داردو ، تنفر ورزیدن هایت طعم عشق ؛ ماندن هایت عطر نماندن داردو ، رفتن هایت عطر ماندن ؛
دایمند..دیگر بوی خودت را نمیدهی..
لب هایت ، با طعم دیگری آغشته شده..
اغوش هایت ، با عطر دیگری مخلوط شده..
دوستت‌دارم گفتن هایت ، با دروغ مو نمیزند..
علاقه‌ات نسبت به من ، سرد شده..
هیچ چیز مانند گذشته نیست ؛
من و تو ، زمانی انگونه یکدیگر را دوست داشتیم که جایی برای دیگر انسان ها نبود اما حال..
راستیتش ؛ میلی ندارم که به 'حال' بپردازم.. . میترسم ، هنگامی که چشمانم را باز میکنم ، درآغوشت نباشم...تو آنجا باشی و آنجا نداند که چقدر خوشبخت است..)
دیدگاه ها (۳)

چشمانش غم داشتند ؛ غم...نه..فریاد میزنند ، خودش سکوت اختیار ...

دیگر حتی حوصله‌ی فریاد های بی‌صدایم را نیز ندارم..تنها ؛ دلم...

دست از سَرَم بردار.....عزیزکَردِه من هیچ چیزی از سویَت نمیخو...

_ و اما ، گناه تو چه بود ؟ ........گناه من ؟ من ، تمام چیزی...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط