p29💕
p29💕
بعد یه مدت رسیدیم به جنگل رفتیم چادر زدیم آتیش درست کردیم منو هوپی هم نشستیم کنار آتیش یه سیگار درووردم روشن کردم
هوپی. سیگار؟
ات. هوم
هوپی. باشه ولی زیاد نکش
ات. خبر نداری قبل این دو بسته کشیدم
فلیکس. چیییییی
ات. یا خداااا
دوییدم فلیکسم دنبالم بود همون حینی که میدوییدم سمت هیوجین رفتم
ات. هیوجین اوپااا کمککک
پریدم رو کمرش اونم مجبور شد بگیرتم بدوعه که یه افتادیم تو دریاچه و لبم خورد به لبش هنگ کردم
فلیکس. تموم شد؟
به خودم اومدم از روش بلند شدم رفتم پیش سو هی که بغل دریاچه بازی میکرد رفتیم تو چادر لباسمو عوض کردم بعد یه مدتم رفتیم رستوران و شام خوردیم و برگشتیم خونه
ات. سوهی وقت خوابه
سو هی. نههه
ات. نمیشه عزیزم بیا بغلم
بغلش کردم یکم چرخوندمش که خوابالو شد با بچه بردیمش اتاق گذاشتمش رو تخت
سو هی . پس بوس شب بخیر چی
منو فلیکس بوسش کردیم بقیه هم رفتن خوابیدن سو هی که خوابید با فلیکس رفتیم بالکن یه سیگار روشن کردم
فلیکس. مادر خیلی خوبی میشی
ات. ایکاش میتونستم بشم ایکاش اونروز فرار نکرده بودم
فلیکس. مطمئنم هنوز عاشق جیمینی.... این روزا تموم میشه بلاخره بهش برمیگردی مطمئنم
ات. امیدوارم
صبح
بادیگارد. خانم ... خانمم
ات. اومم بله
بادیگارد. یونگ هی میخواد حرف بزنه
ات. چییی ... برو پایین الان میام
لباس پوشیدم آرایش کردم رفتم پایین
جین. نون تست و نوتلا برات آماده کردم اول اونو با شیرموزت بخور بعد برو
ات. مرسی
خوردم رفتم بیرون به بادیگاردم گفتم
ات. بورا رو بیارین بیرون گریماشو پاک کنین مطمئن بشین که سالمه در ضمن بدین خدمتکارا انجام بدن خانم باشن
بادیگارد. چشم
رفتم تو
ات. خب میشنوم
رفتم پیش بورا تو گوشش گفتم
ات. خوبی
بورا. اوهوم
ات. ببخشید که تو این شرایطی الان یکی میاد کمکت میکنه
ات. بگو
یونگ هی. باشه میگم فقط با زنم کار نداشته باش
ات. آزاده بزودی میره
یونگ هی. قبل از جشن ماه بعد فقط یه کار انجام میده
ات. و اونکار؟
یونگ هی. به باند بلک باتر حمله میکنه و هرچی تو انباره رو قراره به انبار خودش ببره
ات. زمان محل
یونگ هی. دقیق نمیدونم فقط شنیدم گفتن منطقه ی هانسول ساعت سه صبح
ات. خوبه ولی بدون اگه اشتباه گفته باشی همینجا میکشمت
بعد یه مدت رسیدیم به جنگل رفتیم چادر زدیم آتیش درست کردیم منو هوپی هم نشستیم کنار آتیش یه سیگار درووردم روشن کردم
هوپی. سیگار؟
ات. هوم
هوپی. باشه ولی زیاد نکش
ات. خبر نداری قبل این دو بسته کشیدم
فلیکس. چیییییی
ات. یا خداااا
دوییدم فلیکسم دنبالم بود همون حینی که میدوییدم سمت هیوجین رفتم
ات. هیوجین اوپااا کمککک
پریدم رو کمرش اونم مجبور شد بگیرتم بدوعه که یه افتادیم تو دریاچه و لبم خورد به لبش هنگ کردم
فلیکس. تموم شد؟
به خودم اومدم از روش بلند شدم رفتم پیش سو هی که بغل دریاچه بازی میکرد رفتیم تو چادر لباسمو عوض کردم بعد یه مدتم رفتیم رستوران و شام خوردیم و برگشتیم خونه
ات. سوهی وقت خوابه
سو هی. نههه
ات. نمیشه عزیزم بیا بغلم
بغلش کردم یکم چرخوندمش که خوابالو شد با بچه بردیمش اتاق گذاشتمش رو تخت
سو هی . پس بوس شب بخیر چی
منو فلیکس بوسش کردیم بقیه هم رفتن خوابیدن سو هی که خوابید با فلیکس رفتیم بالکن یه سیگار روشن کردم
فلیکس. مادر خیلی خوبی میشی
ات. ایکاش میتونستم بشم ایکاش اونروز فرار نکرده بودم
فلیکس. مطمئنم هنوز عاشق جیمینی.... این روزا تموم میشه بلاخره بهش برمیگردی مطمئنم
ات. امیدوارم
صبح
بادیگارد. خانم ... خانمم
ات. اومم بله
بادیگارد. یونگ هی میخواد حرف بزنه
ات. چییی ... برو پایین الان میام
لباس پوشیدم آرایش کردم رفتم پایین
جین. نون تست و نوتلا برات آماده کردم اول اونو با شیرموزت بخور بعد برو
ات. مرسی
خوردم رفتم بیرون به بادیگاردم گفتم
ات. بورا رو بیارین بیرون گریماشو پاک کنین مطمئن بشین که سالمه در ضمن بدین خدمتکارا انجام بدن خانم باشن
بادیگارد. چشم
رفتم تو
ات. خب میشنوم
رفتم پیش بورا تو گوشش گفتم
ات. خوبی
بورا. اوهوم
ات. ببخشید که تو این شرایطی الان یکی میاد کمکت میکنه
ات. بگو
یونگ هی. باشه میگم فقط با زنم کار نداشته باش
ات. آزاده بزودی میره
یونگ هی. قبل از جشن ماه بعد فقط یه کار انجام میده
ات. و اونکار؟
یونگ هی. به باند بلک باتر حمله میکنه و هرچی تو انباره رو قراره به انبار خودش ببره
ات. زمان محل
یونگ هی. دقیق نمیدونم فقط شنیدم گفتن منطقه ی هانسول ساعت سه صبح
ات. خوبه ولی بدون اگه اشتباه گفته باشی همینجا میکشمت
۴.۵k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.