وقتی پسر قلدر مدرسه مدام اذیتت میکنه...
PART NINE
کوک: چیشده ته
تهیونگ: کوک من فک میکنم اون دختره جلوییمون...لی ا.ت باشه
کوک: لی ا.ت؟
کوک با چرخیدن و نگاه کردن توی شیشه که عکس ا.ت توش بود فهمید واقعا خودشه....ولی اون با یه پسر بود؟یعنی پسره میدونه ا.ت رو تهیونگ بوسیده؟میدونه منو بغل کرده؟
کوک: عجب هرزهایه این دیگه
تهیونگ: چی؟
کوک: دوباره به تصویر ا.ت خیره شد
کوک بابا این الان با به پسره دیروز منو بغل کرده بود تازه تو هم گفتی تو کیس همراهیت کرده واوووو این دیگه تهشه ماشالا چقدرم مظلوم میزنه
با برگردوندن صورتش متوجه قرمزی و رگ بالازده تهیونگ شد
کوک: داداش
ته: ....چی میخوری؟به حساب من
کوک: جون من؟چرا یهویی؟
ته: چون یچیو فهمیدم و الانم نمیخواد مهمونم کنی تو مهمون من
کوک: گارسوننن
تهیونگ ویو
باورم نمیشه....من چطور گول این دخترو خوردم؟چطور تونستم عاشقش بشم اخه؟اوکی منم با چندتا دختر بودم اما دیگه نه هم زمان برم یکی دیگه رو سرگرم کنم....گوشیمو برداشتم و از گروه شماره ا،تو برداشتم و بهش پیام دادم
....
ا.ت: ...یچی سفارش بدیم؟
-البته چی میل دارید
ا.ت: من ....(پیام امد)عا ببخشید شما اول سفارش بدید
وارد گوشیم شدم و با دیدن شماره ناشناس که پیام داده بود
(دیت خوش میگذره؟نترس خودم یجوری حالیت میکنم بفهمی زرنگ واقعی کیه)
با خواندن پیام یکم ترسیدم کی میتونست باشه؟ وارد پروفایلش شدم و با دیدن [اسلاید بعد] پروفایل خشکم زد این منو از کجا دیده؟با دستای لرزون گوشی رو زمین گذاشتم که دیدم یونگی با اخم خیره شده بهم
-چیزی شده؟
ا.ت: نه هیچی نیس
-راستشو بگو
ا.ت: آقای مین راستش یه درخواست دارم
-حتما
ا.ت: امشب لطفا همه جوره کنارم باشید و اگه هم کسی پرسید چیکاره همیم بگو...رفیقمی لطفا
-میتونم بپرسم چرا؟دارید نگرانم میکنید
ا.ت: ...میشه بعدا توضیح بدم؟لطفا من جدی امشب بد تو خطرم ممکنه کسی اشتباهی چیزی برداشت کرده باشه و باز حمله کنه
-بهتره از اینجا بریم
یونگی بلند شد اما متوجه شد که ا.ت دستشو گرفته توی دلش انگار باز تلاطم شده بود با هم سوار ماشین شدن
تهیونگ: کوک کوک نخور پاشو بریم
کوک: هوم؟یهویی(دهن پر)
ته: اره میریم یجا دیگه غمت نباشه
ته بلند شد و همه رو حساب کرد و کوک رو به دنبال خودش کشید
کوک: تهیونگ داری نگرانم میکنی
ته: مستر جیکی ببند دهنو
کوک: نبندم چی؟
ته: اوکی در داشبورد رو باز کن
کوک نیشخندی زد و در داشبورد رو باز کرد و با چاقو تیزی مواجه شد
کوک: اوکی اوکی
هرجا که یونگی میزفت ته دنبالش بود تا اینکه رسیدن به رودخونه هان و یونگی در رو برای ا.ت باز کرد و دستشو جلو اورد
-نشد چیزی بخورین نظرت چیه قدم بزنیم؟
ا.ت: عالیه
تهیونگ با دیدن دوبارشون پیام داد
....
دوباره پیام به گوشیم امد(من هنوزم دارم میبینمت....نظرت چیه اون پسر کناریتو ...
35❤️😭
کوک: چیشده ته
تهیونگ: کوک من فک میکنم اون دختره جلوییمون...لی ا.ت باشه
کوک: لی ا.ت؟
کوک با چرخیدن و نگاه کردن توی شیشه که عکس ا.ت توش بود فهمید واقعا خودشه....ولی اون با یه پسر بود؟یعنی پسره میدونه ا.ت رو تهیونگ بوسیده؟میدونه منو بغل کرده؟
کوک: عجب هرزهایه این دیگه
تهیونگ: چی؟
کوک: دوباره به تصویر ا.ت خیره شد
کوک بابا این الان با به پسره دیروز منو بغل کرده بود تازه تو هم گفتی تو کیس همراهیت کرده واوووو این دیگه تهشه ماشالا چقدرم مظلوم میزنه
با برگردوندن صورتش متوجه قرمزی و رگ بالازده تهیونگ شد
کوک: داداش
ته: ....چی میخوری؟به حساب من
کوک: جون من؟چرا یهویی؟
ته: چون یچیو فهمیدم و الانم نمیخواد مهمونم کنی تو مهمون من
کوک: گارسوننن
تهیونگ ویو
باورم نمیشه....من چطور گول این دخترو خوردم؟چطور تونستم عاشقش بشم اخه؟اوکی منم با چندتا دختر بودم اما دیگه نه هم زمان برم یکی دیگه رو سرگرم کنم....گوشیمو برداشتم و از گروه شماره ا،تو برداشتم و بهش پیام دادم
....
ا.ت: ...یچی سفارش بدیم؟
-البته چی میل دارید
ا.ت: من ....(پیام امد)عا ببخشید شما اول سفارش بدید
وارد گوشیم شدم و با دیدن شماره ناشناس که پیام داده بود
(دیت خوش میگذره؟نترس خودم یجوری حالیت میکنم بفهمی زرنگ واقعی کیه)
با خواندن پیام یکم ترسیدم کی میتونست باشه؟ وارد پروفایلش شدم و با دیدن [اسلاید بعد] پروفایل خشکم زد این منو از کجا دیده؟با دستای لرزون گوشی رو زمین گذاشتم که دیدم یونگی با اخم خیره شده بهم
-چیزی شده؟
ا.ت: نه هیچی نیس
-راستشو بگو
ا.ت: آقای مین راستش یه درخواست دارم
-حتما
ا.ت: امشب لطفا همه جوره کنارم باشید و اگه هم کسی پرسید چیکاره همیم بگو...رفیقمی لطفا
-میتونم بپرسم چرا؟دارید نگرانم میکنید
ا.ت: ...میشه بعدا توضیح بدم؟لطفا من جدی امشب بد تو خطرم ممکنه کسی اشتباهی چیزی برداشت کرده باشه و باز حمله کنه
-بهتره از اینجا بریم
یونگی بلند شد اما متوجه شد که ا.ت دستشو گرفته توی دلش انگار باز تلاطم شده بود با هم سوار ماشین شدن
تهیونگ: کوک کوک نخور پاشو بریم
کوک: هوم؟یهویی(دهن پر)
ته: اره میریم یجا دیگه غمت نباشه
ته بلند شد و همه رو حساب کرد و کوک رو به دنبال خودش کشید
کوک: تهیونگ داری نگرانم میکنی
ته: مستر جیکی ببند دهنو
کوک: نبندم چی؟
ته: اوکی در داشبورد رو باز کن
کوک نیشخندی زد و در داشبورد رو باز کرد و با چاقو تیزی مواجه شد
کوک: اوکی اوکی
هرجا که یونگی میزفت ته دنبالش بود تا اینکه رسیدن به رودخونه هان و یونگی در رو برای ا.ت باز کرد و دستشو جلو اورد
-نشد چیزی بخورین نظرت چیه قدم بزنیم؟
ا.ت: عالیه
تهیونگ با دیدن دوبارشون پیام داد
....
دوباره پیام به گوشیم امد(من هنوزم دارم میبینمت....نظرت چیه اون پسر کناریتو ...
35❤️😭
۹.۳k
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.