پارت 49 زندگی جونگمه
پارت 49 زندگی جونگمه
کوک به جونگمه گفت:وسایلتو جمع کن فردا میریم جزیره ججو
جونگمه:جان!
کوک:تاحالا با هم مسافرت نرفتیم
جونگمه به فارسی گفت:یا ابلفظل معلوم نیست چه نقشه ای تو کله ش داره🤦♀️
کوک:بله!
جونگمه :هیچی
صبح شد جونگمه پاشد دید تو ماشینه
یهو پاشد گفت:کوک!
کوک:جان
جونگمه:من چجوری اینجام من که دیشب تو اتاق خواب بودم🤨
کوک:خیلی کیوت خواب بودی دلم نیومد بیدارت کنم بقلت کردم گذاشتمت تو ماشین
جونگمه:وای🥱
کوک :تقریبا رسیدیم
جونگمه:مگه چند ساعته تو راهیم😳
کوک:۳ ساعت
جونگمه دهنش با مونده بود
کوک: خب رسیدیم
جونگمه:میخواستم از راه فیلم بگیرم😕
کوک گوشیش رو داد به جونگمه گفت:بیا از خودت،از راه،از خوابیدنت ،از راه افتادن فیلم گرفتم😇
جونگمه:ته بااااا🥴
کوک یه ویلا رو به ساحل گرفته بود اول رفتن خونه وسایلشون رو گذاشتن بعد رفتن ساحل
جونگمه به ماهی فوبیا داشت و نمیتونست بره تو آب
کوک یهو جونگمه رو بغل کرد برد تو آبگذاشترو زمین
جونگمه جیغ کشید
کوک از دستاشُ گرفت و گفت :من نمیزارم ماهی که هیچ کوسه هم نزدیکت شه😄
جونگمه آروم شد
یهو یه جلبک خورد به پاش فکر کرد ماهیِ پرید بغل کوک
جونگمه:دیدی ماهی بود😫
کوک: جلبک بود🤦♂️
جونگمه تو آب رو نگاه کرد گفت:آها ببخشید کوک یه لبخند زد و به حالت از حال رفتن خودش و جونگمه رو انداخت تو آب
کوک با خنده پرید هوا دید جونگمه رو آب مثل مرده ها وایستاده
جونگمه رو گرفت دستش و گفت:
جونگمه شی! جونگمه شی!
جونگمه خندید و گفت شوخی کردی شوخی کردم😂
کوک به جونگمه گفت:وسایلتو جمع کن فردا میریم جزیره ججو
جونگمه:جان!
کوک:تاحالا با هم مسافرت نرفتیم
جونگمه به فارسی گفت:یا ابلفظل معلوم نیست چه نقشه ای تو کله ش داره🤦♀️
کوک:بله!
جونگمه :هیچی
صبح شد جونگمه پاشد دید تو ماشینه
یهو پاشد گفت:کوک!
کوک:جان
جونگمه:من چجوری اینجام من که دیشب تو اتاق خواب بودم🤨
کوک:خیلی کیوت خواب بودی دلم نیومد بیدارت کنم بقلت کردم گذاشتمت تو ماشین
جونگمه:وای🥱
کوک :تقریبا رسیدیم
جونگمه:مگه چند ساعته تو راهیم😳
کوک:۳ ساعت
جونگمه دهنش با مونده بود
کوک: خب رسیدیم
جونگمه:میخواستم از راه فیلم بگیرم😕
کوک گوشیش رو داد به جونگمه گفت:بیا از خودت،از راه،از خوابیدنت ،از راه افتادن فیلم گرفتم😇
جونگمه:ته بااااا🥴
کوک یه ویلا رو به ساحل گرفته بود اول رفتن خونه وسایلشون رو گذاشتن بعد رفتن ساحل
جونگمه به ماهی فوبیا داشت و نمیتونست بره تو آب
کوک یهو جونگمه رو بغل کرد برد تو آبگذاشترو زمین
جونگمه جیغ کشید
کوک از دستاشُ گرفت و گفت :من نمیزارم ماهی که هیچ کوسه هم نزدیکت شه😄
جونگمه آروم شد
یهو یه جلبک خورد به پاش فکر کرد ماهیِ پرید بغل کوک
جونگمه:دیدی ماهی بود😫
کوک: جلبک بود🤦♂️
جونگمه تو آب رو نگاه کرد گفت:آها ببخشید کوک یه لبخند زد و به حالت از حال رفتن خودش و جونگمه رو انداخت تو آب
کوک با خنده پرید هوا دید جونگمه رو آب مثل مرده ها وایستاده
جونگمه رو گرفت دستش و گفت:
جونگمه شی! جونگمه شی!
جونگمه خندید و گفت شوخی کردی شوخی کردم😂
۱۲.۱k
۱۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.