سرطان p4
سرطان p4
از زبان ات
رفتم اتاقم همین ک درو باز کردم با ی عالمع چیزای صورتی مواجه شدم ک ی جیغ بنفش کشیدم تهیونگ سریع از پله ها اوند بالا و داد زد
_چییی چی شدهههه
+این اتاق چرااا اینجوریهههه
_چجوریه مگه
+صورتیه
_خب چی میشه
+من از صورتی و رنگای روسن و پاستیلییییی به شدتتت متنفرممممممم(کمی عربده )
_جان تو دیگه چجور دختری هستی
+میخوای بدونی باشه من سیگار میکشم مشروب میخورم اواره خیابونام انقدر دوس پسر داشتم یادم رفته دیگه چنتا بودن اهل دعوام همیشه میان از کلانتری میبرنم چون میزنم لتو پارر میکنم همرو با اینکه گواهینامه ندارم همیشه ماشین میرونم و ماشینو به چخ عالم میدم و........ خلاصه خیلی خرابم و اصلا هم درس خون نیستم از درس متنفرم و خلاصههه من از اون دختراییی سوسول نیستم
_یا بنگتن قراره پدرمونو دراری دیگه
+بله داداشی
_باشه حالا ی شب رو برو بگیر به خواب فردا میریم خرید هر چی دوس داشتی برا اتاقت میخری
+مطمئنی ورشکست نمیشی
_تو ک اینجوری گفتی ترسیدم اا راستی گشنت نیست
+چرا گشنمه
_رامیون درست کنم بخوریم
+اره واسه من تند تند باشه
_اوکی
ویو شب
تهیونگ رفت تو اتاقش منم رفتم تو اتاقم داشتم درو میبستم ک یهو یونتان اومد لای در زد درو نگه داشتم کم مونده بود بمونه لاش که بغلش کردم و گفتم
+دوس داری با من بخوابی
یونتان:واق
+اخیی بیا بریم بخوابیم رفتم روی تخت درار کشیدم یونتان رو گرفتم بغلم ولی هر چقدر زور زدم نتونستم به خوابم احتمالا بخواطر رو تختی های صورتیشه اینجوری نمیشه
یونتانو گرفتم بغلم رفتم در اتاق تهیونگ رو زدم
_بیا تو
رفتم داخل
+میگم از اونجایی ک داداشمی شب پیشت بخوابم اشکالی نداره ک
_نه نداره ولی چر.....
نزاشتم حرفش کامل شه رفتم تو تخت بغلش یونتانم گذاشتم تو بغلمون
_عادت بد میگیره اون وقت هی دلش مبخواد رو تخت بخوابه
+اون وقت پیش من میخوابه حالا بخواب
بعد گفتن این حرف دیگه خابیدم
از زبان تهیونگ
دیدم ات و یونتان دوتاشون تو بغلم خابیدن این همه سال حسرت دیدن خواهرمو کشیدم و بلاخره الان تو بغلم خابه سرشو بوسیدم و خودمم خابیدم
#فیک#تهیونگ#بی#تی#اس
از زبان ات
رفتم اتاقم همین ک درو باز کردم با ی عالمع چیزای صورتی مواجه شدم ک ی جیغ بنفش کشیدم تهیونگ سریع از پله ها اوند بالا و داد زد
_چییی چی شدهههه
+این اتاق چرااا اینجوریهههه
_چجوریه مگه
+صورتیه
_خب چی میشه
+من از صورتی و رنگای روسن و پاستیلییییی به شدتتت متنفرممممممم(کمی عربده )
_جان تو دیگه چجور دختری هستی
+میخوای بدونی باشه من سیگار میکشم مشروب میخورم اواره خیابونام انقدر دوس پسر داشتم یادم رفته دیگه چنتا بودن اهل دعوام همیشه میان از کلانتری میبرنم چون میزنم لتو پارر میکنم همرو با اینکه گواهینامه ندارم همیشه ماشین میرونم و ماشینو به چخ عالم میدم و........ خلاصه خیلی خرابم و اصلا هم درس خون نیستم از درس متنفرم و خلاصههه من از اون دختراییی سوسول نیستم
_یا بنگتن قراره پدرمونو دراری دیگه
+بله داداشی
_باشه حالا ی شب رو برو بگیر به خواب فردا میریم خرید هر چی دوس داشتی برا اتاقت میخری
+مطمئنی ورشکست نمیشی
_تو ک اینجوری گفتی ترسیدم اا راستی گشنت نیست
+چرا گشنمه
_رامیون درست کنم بخوریم
+اره واسه من تند تند باشه
_اوکی
ویو شب
تهیونگ رفت تو اتاقش منم رفتم تو اتاقم داشتم درو میبستم ک یهو یونتان اومد لای در زد درو نگه داشتم کم مونده بود بمونه لاش که بغلش کردم و گفتم
+دوس داری با من بخوابی
یونتان:واق
+اخیی بیا بریم بخوابیم رفتم روی تخت درار کشیدم یونتان رو گرفتم بغلم ولی هر چقدر زور زدم نتونستم به خوابم احتمالا بخواطر رو تختی های صورتیشه اینجوری نمیشه
یونتانو گرفتم بغلم رفتم در اتاق تهیونگ رو زدم
_بیا تو
رفتم داخل
+میگم از اونجایی ک داداشمی شب پیشت بخوابم اشکالی نداره ک
_نه نداره ولی چر.....
نزاشتم حرفش کامل شه رفتم تو تخت بغلش یونتانم گذاشتم تو بغلمون
_عادت بد میگیره اون وقت هی دلش مبخواد رو تخت بخوابه
+اون وقت پیش من میخوابه حالا بخواب
بعد گفتن این حرف دیگه خابیدم
از زبان تهیونگ
دیدم ات و یونتان دوتاشون تو بغلم خابیدن این همه سال حسرت دیدن خواهرمو کشیدم و بلاخره الان تو بغلم خابه سرشو بوسیدم و خودمم خابیدم
#فیک#تهیونگ#بی#تی#اس
۶.۱k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.