#حسنا

در سفره ی هفت سین امسال به جای سیب، عکس لبخندت را می گذارم.....

سرم می کوبد. اما باز نمی کنم، سر این بحث ها را که به دیوار م...

میشود وقتی که از اتاق رفتیپرده را بکشی، در را ببندی،تلوزیون ...

عکاس تو باشی وبگویی که سه حرف است بگو سیب من خنده زنم بر لب ...

بهش گفتم غمگین ترین آهنگی که توی عمرت شنیدی رو یادته؟ تو برا...

عکاس تو باشی و بگویی که سه حرف استبگو سیب ...من خنده زنم بر ...

#عکاس تو باشی و بگویی که سه حرف استبگو سیب ...من خنده زنم بر...

دوستت داشتمدوستت دارمدوستت خواهم داشتصرف کردن این فعل رادیر ...

در شیار پر پینه ی انگشتان مندرختان و خارهای تندخو روییده است...

فعل هایت رادرست صرف کنبودیمرفتیمخندیدیمتمام کردیم...این هادر...

.از دستت که ناراحت می شومدو راه بیشتر ندارییا بیایی توی آغوش...

انتظارشبیه مردیستکه در یک شب بارانیدر یک ایستگاه اتوبوسدر پو...

سوز میزند، دست هایت، گوش هایت. توی کمد لباسهایم چیزی پنهان ک...

ریل های بی احساس راه آهننمی فهمند داغ رفتن رارعشه ی چرخ ها ر...

تو فرض کن...ماه، در جیب ِ من پنهان استستاره ها، لای ِ موهایم...

تو فرض کن...ماه، در جیب ِ من پنهان استستاره ها، لای ِ موهایم...

در شب آرزوها ، آرزو کردمکه آرزوی هر شبه ام برآورده شودو تو ب...

https://telegram.me/nagofteha73 در خیابان، با بهار مسابقه گذ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط