رمان:#معشوقه_استاد#پارت_۸۸به سمتش رفتم که دیدم سرش توي گوشیه...

#حصار_تنهایی_من#پارت_۸۸بلند گفت: شنیدم چی گفتی... من معتاد ن...

#پارت_۸۸-آنا...آروم باش...هیچی نمیشه...الان میام..نترس..-من ...

#پارت_۸۸ #آخرین_تکه_قلبم عرفان:یک دو سه حالا..آروم پریدم..لح...

#پارت_۸۸ #رمان_سفر_عشق #شش_ماه_بعدرایین کوچولوی من شش ماهش ش...

#پارت_۸۸جلو خونه تینا اینا نگه داشتم...بهش یه تک زدم تا بیاد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط