پارت۴
(" رُمـــــــــانـــــــــِ دِلِــــــــــ بــــــــی قَــــــــرارِ مَـــــــــنــــــــ ")
رفتم پیش امیر
دیانا:امیررر
امیر:هااا ترسیدم چیه
دیانا:ارسلان بهم گفت
امیر:چیرو
دیانا:داشتی باهاش حرف میزدی بعد از ظهر
امیر:اها من میرم بخوابم
دیانا:باش
دیانا:راستی امیر
امیر:هااا
دیانا:نیکا میدونه
امیر:اره
دیانا:اوکیه
رفتم به نیکا هم گفتم
نیکا:خوب دیگه مشکلی باهم ندارین
دیانا:نه
نیکا:دیانا
دیانا: جانم
نیکا: میای بریم خرید
دیانا: باش من میرم خاضر شم ماشین ارسلانم بر میدارم بریم
نیکا:اوکی فقط زود باش
دیانا:ارسلانننننننن
ارسلان:بلهههه
دیانا:میشه ماشینتو بردارم
ارسلان: برا چی؟؟؟
دیانا: میخوام با نیکا برم بیرون
ارسلان: باش
ادامه دارد...
حمایت کنینااااا
گفتید رمان بزار اینم رمان امیدوارم دوس داشته باشید پارت بعدیش باشه برا فردا فعلا بای بای
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_کیوت
اینم از رمان
رفتم پیش امیر
دیانا:امیررر
امیر:هااا ترسیدم چیه
دیانا:ارسلان بهم گفت
امیر:چیرو
دیانا:داشتی باهاش حرف میزدی بعد از ظهر
امیر:اها من میرم بخوابم
دیانا:باش
دیانا:راستی امیر
امیر:هااا
دیانا:نیکا میدونه
امیر:اره
دیانا:اوکیه
رفتم به نیکا هم گفتم
نیکا:خوب دیگه مشکلی باهم ندارین
دیانا:نه
نیکا:دیانا
دیانا: جانم
نیکا: میای بریم خرید
دیانا: باش من میرم خاضر شم ماشین ارسلانم بر میدارم بریم
نیکا:اوکی فقط زود باش
دیانا:ارسلانننننننن
ارسلان:بلهههه
دیانا:میشه ماشینتو بردارم
ارسلان: برا چی؟؟؟
دیانا: میخوام با نیکا برم بیرون
ارسلان: باش
ادامه دارد...
حمایت کنینااااا
گفتید رمان بزار اینم رمان امیدوارم دوس داشته باشید پارت بعدیش باشه برا فردا فعلا بای بای
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_کیوت
اینم از رمان
۱.۶k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.