Wild rose cabaret

• Wild rose cabaret •


#part77


#paniz


از مزون زدیم بیرون
از حرصم مشتی به شونه اش زدم

_پس میخرنش اقای برزگر ، بفرمایید کارتتون و کارت مزون مون تا در اینده همو ببینیم

اخمی کرد

_چیه چرا اینجوری نگا میکنی دروغ میگم طرف کم مونده بود فقط بهت شماره بده اوها اونم جلو من بخدا تا از اونجا بزنم بیرون صلوات میفرستادم تا بلاییی سرش نیارم

سیب گلوش بالا و پایین میشد و نشون دهنده ی از خندش میشد

_نخند بی عضو نخند منو حرصی نکن

با نوک انگشتش کوبید به بینیم
رضا: یه نفس بکش رز وحشی صورتت قرمز شد بابا

چپکی نگاش کردم
رضا: بیا سلیطه نشو رز وحشی بیا ببین حالا سلیقه ی من چیه

وارد مغازه شدیم که پر از کت و شلوار های رنگ وارنگ داشت

وقتی وارد شدیم به کل یادم رف داشتیم سر چی بحث میکردیم

با ذوق سمت رضا برگشتم
_کت و شلوار میپوشی

گوشه ی لبش بالا رف

رضا: نه من از قبل سفارش دادم یه جورایی من و بابا انقدر اینجا خرید کردیم تو خونه سفارش میدیم الانم اومدم بگیرمش

پوکر بهش خیره شدم
_یعنی من نمیبینم

رضا: عروسی میبینی دیگه

_این انصاف نیست مردک

گوشه ی لبش رو گاز گرف
رضا: از بس لوسی رز وحشی

از کنارم رد شد تا بر لباسش رو بگیره یعنی چی اون ببینه من نبینه

زیر لب غرغر میکردم که اومد و با شاگرد مغازه که سوییچ گرف تا بزار تو ماشن بیاد

ما هم رفتیم مغازه طلا فروشی

نیم ساعتی هر مغازه ای رو میگشتیم که چشمم خورد به دو تا حلقه ی ست

اونقدری ظریف بود که دلم همونجا غنچ رف براش

که خود رضا هم پسندیدش وقتی خریدمش اومدیم بیرون

رضا: بریم بالا تا دستور مهشاد رو اجرا کنیم

_خیلی خوب شد تو اون مهمونی هیچ مردی نیس

رضا: ولی مامان بزرگم و مامانم هستن

_بی ذوق

سوار اسانسور شدیم
رضا: اخه چرا من نباید باشم مگه تو عروس من نیستی

چپکی نگاش کردم
رضا : چیه دروغ میگم مگه اخه...واای نه

وارد مغازه شدیم
_چیشده

رضا: کل فامیل ما هم میاد اونجا

همینجوری که لباس های قرمز رو نگا میکردم و رگال رو کنار میزدم

_اره دیگه مگه نمیدونستی

رضا: بچه این یعنی زن داییم و دختر داییمم اونجان

_باشن رضا مگه من تنهام ابجیم هس مهشاد هست از اونورم نیکا هس باز چی میگی

رضا: منم باید اونجا باشم

_وای رضا مسخره بازی در نیار یه فردا شبه دیگه

رضا: نخیرم من امشب خونه ی شما میمونم از دور مراقبتم

با اخم نگاش کردم
_اوقت میخای دخترا رو یواشکی دید بزنی

بهت زده نگام میکرد
رضا: فقط مشکل تو اینه

_اره اینه

رضا: بخدا که نگا نمیکنم
نزدیکم شد که نفسام نامنتظم شدم

اب دهنم قورت دادم
موهام رو پشت گوشم زد و ادامه داد
رضا: مگه میشه یه هلو رو ول کرد بره دنبال شلیل نخیرم

قلبم خودش رو میکوبید به سینم
حس میکردم اکسیژنم تموم شده ولی با صدای.....






#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا.
دیدگاه ها (۰)

• Wild rose cabaret •#part78#panizو با صدای افتادن یکی از ما...

• Wild rose vabaret •#part79#panizرضا: عزیزم ، من با خانواده...

• Wild rose cabaret •#part76#panizرضا: سلیقه امم خوبه هاامات...

• Wild rose cabaret •#part75#panizبه ویترین های پاساژ نگاه م...

﷽⭕تا حالا خودتو جای دختر بچه‌ی توی این پویانمایی گذاشتی؟خیلی...

فیکمون

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط