۱۱۳
#۱۱۳
سوالی نگاهش کردم
_ ببین زیاد وقت نداریم رضا رو فرستادم ماشین و بیاره نزدیک تر پس باید عجله کنیم
_ چی داری میگی؟
یه قدم دیگه اومد جلو
_ سمت راستت و ببین اون طرفه جاده
به جایی که میگفت نگاه کردم
_ سپهر تو پارس سفیده منتظرته تا گفتم برو سریع به سمت اون ماشین بدو و برو
برگشتم سمتش باورم نمیشد
_ تو کی هستی؟
_ سپهر واست نگفته؟
سرم و تکون دادم
_ همون نفوذیشم که خبر دادم از شمال برید
آهااان
_ واسه خودت بد نمیشه؟ تو دردسر نیوفتی؟
_ تو کاری به اینا نداشته باش برو تا رضا نیمده
قدردان نگاهش کردم
لب زدم_ ممنونم
_ برو
سریع دویدم به سمت همون ماشین
خداجون یعنی منم دیدی؟
ینی یه جا دستم و گرفتی؟
مرسی واقعا مرسی..
از خیابون رد شدم
شیشه های ماشین دودی بود و داخلش پیدا نبود
سوالی نگاهش کردم
_ ببین زیاد وقت نداریم رضا رو فرستادم ماشین و بیاره نزدیک تر پس باید عجله کنیم
_ چی داری میگی؟
یه قدم دیگه اومد جلو
_ سمت راستت و ببین اون طرفه جاده
به جایی که میگفت نگاه کردم
_ سپهر تو پارس سفیده منتظرته تا گفتم برو سریع به سمت اون ماشین بدو و برو
برگشتم سمتش باورم نمیشد
_ تو کی هستی؟
_ سپهر واست نگفته؟
سرم و تکون دادم
_ همون نفوذیشم که خبر دادم از شمال برید
آهااان
_ واسه خودت بد نمیشه؟ تو دردسر نیوفتی؟
_ تو کاری به اینا نداشته باش برو تا رضا نیمده
قدردان نگاهش کردم
لب زدم_ ممنونم
_ برو
سریع دویدم به سمت همون ماشین
خداجون یعنی منم دیدی؟
ینی یه جا دستم و گرفتی؟
مرسی واقعا مرسی..
از خیابون رد شدم
شیشه های ماشین دودی بود و داخلش پیدا نبود
۱۴.۷k
۲۲ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.