• Wild rose cabaret •
• Wild rose cabaret •
#part187
#leoreza
بابا لبخندي زد
بابا: این عالیه که چرا ناراحتی
خم شدم و دستام رو گذاشتم رو میز
_مشکل دقیقا اینجاست به ما نمیفروشه
بابا اخم کرده نگام کرد
وکیل: خب میتونیم ظاهرسازی کنیم
بابا: چطوری
وکیل: شخصی رو میفرستیم که از طرف ما باشه موقع امضا برگه ها رو جابجا میکنیم
_جواب میده شک نکنه
وکیل: بستگي داره شما چطوری رفتار کنید که خانم نره تحقیق کنه آروم یا شلوغش کنین
پوزخندی زدم
_این مدت انقدر بهم ریختیم که راحته
وکیل: خب پس من ترتیب اش رو میدم
وکیل بلند شد و به شونه کوبید
وکیل: موفق میشیم
و از اتاق بیرون رفت که صاف شدم
بابا: تو چطوری
صندلی رو کشیدم رو نشستم
_چطور میخوای باشم
بابا بلند شد و تهدیدوار انگشت اش رو سمتم گرفت
بابا: مبادا رضا ، مبادا مگه نمیخواستی پانیذ برگرده ، مگه نگفتی برگردی یه زندگی دوباره شروع میکنم...الان چیشده پشیمون شدی پانیذ هم مثل نگار میدونی
هل زده گفتم
_معلومه که نه بابا پانیذ رو اصلا در حد نگار نیست ...اما با دیدن اینکه بچهام رو ازم پنهون کرده دلخورم
بابا: پس اونم باید دلخور باشه از تو که بهش توجه نکردی
بلند شدم
_اینا فرق میکنه بحث بچه دار شدنِ
بابا: اونم بحثِ عشق و زندگیه
خواستم حرف بزنم که اجازه نداد
بابا: همیشه قبل از بچه دار شدن عشق و علاقه دو نفره نه بچه فهمیدی...حالا خودتو جمع و جور کن ببینم
از اتاق بیرون رفت و من رو با کلی فکر تو ذهنم گذاشت و رفت
چقدر کلافه کننده بود ، گوشی رو برداشتم و زنگی بهش زدم به اول جواب داد
_خوبی
پانیذ: آره خوبم
_خوبه ، پس تا نیم ساعت دیگه آماده شو میریم دکتر
پانیذ: نبودم لحن دستوری هم یاد گرفتی
نیشخندی زدم
_بلد بود حالا پاشو آماده شو
پانیذ: خدافظ
گوشی رو قطع کرد، از لحن اش معلوم بود هنوز بحث صبح رو یادش نرفته
از اتاق رفتم بیرون
بعد از اینکه وسایل هام رو اتاقم برداشتم از شرکت اومدم بیرون، سوار ماشین شدم و راه افتادم
میخواستم از دلش دربیارم ، باید مثل قبل میشدم اما چطور نمیدونم ولی سعی ام رو میکردم
جلو گل فروشی بود نگه داشتم و از گل های رز مشکی و قرمز خریدم
همه رز دوست داشتن اما ترکیب رز مشکی و قرمز یه چیز دیگست ...
جلو عمارت نگه داشتم و پیاده شدم پیامی براش فرستادم که گفت کمک میخواد
با فکر اینکه از دختری که دوسش داری بچه دادی لبخند به لبم میآورد و بدتر از قبل دیونه اش میشدم...
#panleo
#mehrashad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
#part187
#leoreza
بابا لبخندي زد
بابا: این عالیه که چرا ناراحتی
خم شدم و دستام رو گذاشتم رو میز
_مشکل دقیقا اینجاست به ما نمیفروشه
بابا اخم کرده نگام کرد
وکیل: خب میتونیم ظاهرسازی کنیم
بابا: چطوری
وکیل: شخصی رو میفرستیم که از طرف ما باشه موقع امضا برگه ها رو جابجا میکنیم
_جواب میده شک نکنه
وکیل: بستگي داره شما چطوری رفتار کنید که خانم نره تحقیق کنه آروم یا شلوغش کنین
پوزخندی زدم
_این مدت انقدر بهم ریختیم که راحته
وکیل: خب پس من ترتیب اش رو میدم
وکیل بلند شد و به شونه کوبید
وکیل: موفق میشیم
و از اتاق بیرون رفت که صاف شدم
بابا: تو چطوری
صندلی رو کشیدم رو نشستم
_چطور میخوای باشم
بابا بلند شد و تهدیدوار انگشت اش رو سمتم گرفت
بابا: مبادا رضا ، مبادا مگه نمیخواستی پانیذ برگرده ، مگه نگفتی برگردی یه زندگی دوباره شروع میکنم...الان چیشده پشیمون شدی پانیذ هم مثل نگار میدونی
هل زده گفتم
_معلومه که نه بابا پانیذ رو اصلا در حد نگار نیست ...اما با دیدن اینکه بچهام رو ازم پنهون کرده دلخورم
بابا: پس اونم باید دلخور باشه از تو که بهش توجه نکردی
بلند شدم
_اینا فرق میکنه بحث بچه دار شدنِ
بابا: اونم بحثِ عشق و زندگیه
خواستم حرف بزنم که اجازه نداد
بابا: همیشه قبل از بچه دار شدن عشق و علاقه دو نفره نه بچه فهمیدی...حالا خودتو جمع و جور کن ببینم
از اتاق بیرون رفت و من رو با کلی فکر تو ذهنم گذاشت و رفت
چقدر کلافه کننده بود ، گوشی رو برداشتم و زنگی بهش زدم به اول جواب داد
_خوبی
پانیذ: آره خوبم
_خوبه ، پس تا نیم ساعت دیگه آماده شو میریم دکتر
پانیذ: نبودم لحن دستوری هم یاد گرفتی
نیشخندی زدم
_بلد بود حالا پاشو آماده شو
پانیذ: خدافظ
گوشی رو قطع کرد، از لحن اش معلوم بود هنوز بحث صبح رو یادش نرفته
از اتاق رفتم بیرون
بعد از اینکه وسایل هام رو اتاقم برداشتم از شرکت اومدم بیرون، سوار ماشین شدم و راه افتادم
میخواستم از دلش دربیارم ، باید مثل قبل میشدم اما چطور نمیدونم ولی سعی ام رو میکردم
جلو گل فروشی بود نگه داشتم و از گل های رز مشکی و قرمز خریدم
همه رز دوست داشتن اما ترکیب رز مشکی و قرمز یه چیز دیگست ...
جلو عمارت نگه داشتم و پیاده شدم پیامی براش فرستادم که گفت کمک میخواد
با فکر اینکه از دختری که دوسش داری بچه دادی لبخند به لبم میآورد و بدتر از قبل دیونه اش میشدم...
#panleo
#mehrashad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
۷.۰k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.