لجباز جذابP83
لجباز_جذابP83
صبح
آیو"
چشامو باز کردم ات هنوز خواب بودم و بلند شدمم.. که اتم چشماشو باز کرد..
+اخخ.. تواینجا چیکار میکنی؟
×درد داری؟
+اره از کجا میدونی؟
×هفففف... بخواب تا بیام..
+نرو صبر کن.. دیشب اتفاقی افتاد؟
×خودت بعدا میفهمی..
+خب چیشد؟ بگوو
×مست کردی دیگه.. بقیشم حدس بزن..
+مست کردم؟ عاااا.. یادم اومد.. بعدش.. بعدش.. کوک فهمید؟
×همه دنیا فهمیدن تو چه غلطی کردی..
+وااای خدااا چیشد؟ خیلی دلم درد میکنههه..
×دلم نمیاد بهت بگم.. خودت بعدا میفهمی..
از تخت بلند شدم و رفتم سمت یخچال که ابجو ها رو دیدم و دوزاره یاد دیشب افتادم و محکم درو بستمم..
×اه.. ول کن نیست..
+چیه؟ اهاا ابجو ها رو بنداز بیرون کوک نبینه..
×خخخ.. فقط امید وارم... ولش کن..
+هی.. سرم خیلی درد میکنه؟خیلیییی
×اثر همون دیشبیاست دیگه..
+اخخ.. نمیتونم تحمل کنمم.. داره کلم منفجر میشه..
×میخواست نخوری.. حالا هم صبر کن سوپی چیزی بکیرم بیارم بهتر شی..
+الان جرا تو کنار من خوابیدی.. صبر کن ببینم.. کوک.. وااای آیوووو
×چیه فهمیدی؟
+خدا کنه اون جیزی که فکرشو میکنم نباشههه..
×فکر کنم همون باشه
+کوک بهم تجاوز کرده؟ اره؟ با تو اممم
×ات.. چرا قبول کردی؟
+نه آیو .. نههههه.. نباید.. نههه بگو نکردههه
×ولش کن بهش فکر نکن سرت بدتر میشه..
+از سر درد رد کردممم.. دارم دیوونه میشمممم..
×اره کرده.. خوب شد من بودم وفهمیدممم.. کوک ول کن نبوود..
+درووغ نگوووو...
×ای کاش دروغ بوود..
که زد زیر گریه داد میزد..
+ببین اگه راست باشههههه.. فقط اگه راست باشه...
×اروم باش.. شده دیگ..
+اروم باشم؟ چجوری؟ خودت بگوووو
×الان عصبانی.. یکم استراحت کن..
+به کوک بگو چشمم بهش بیوفته زدش نمیزااارممم..
×باشه میگمم.. اونم دیشب نمیخواست تو زنده باشی..
+غلط کردههه.. اصلا دیگه بره به درک..
×خیلی تند داری میریی..
ات"
وقتی فهمیدم دیشب باهام چیکار کردهه.. حسابی به هم ریختم و بغضم گرفته بوود.. هر کاری هم میکرد حق داشت اما تجاوز؟
+تند نمیرمم
×الان تو هر کاری هم بکنی درست میشه؟ همچی به قبل بر میگرده؟ میخواست لج نکنی
گریم گرفت..
+اون به من.. هقق..
×باشه گریه نکن..
+خیلی بدهههه.. ازش بدم میااااد.. هههققق
×اوکی اوکی..
صدای در اومد و آیو باز کرد.. با چهره یه کوک و تهیونگ رو به رو شدمم..
+برید بیروون
÷ات خیلی تازگیا پر رو شدی..
+من پر رو ام؟ یا..
÷با اجازه کی اونا رو خوردی؟
+هیچکس.. من نیازی به اجازه کسی ندارمم.. حتی کوک...
÷خفه شوو تازه طلب کارم هستی؟
×دختره اصرار داشت..
÷تو هیچی نگوو
+برید بیرووون
÷برید بیرون تا حالیش کنم..
×هی تهیونگ تند نرو
÷از این حرفا گذشته... اون موقع که باید میفهمید نفهمید الانم یه جوره دیگه حالیش میکنم تا بفهمه..
+نههه.. من کاری نکردمم
÷اون الکلا رو من خوردم؟
+خب اونا چیزی نبودن
÷اگه چیزی نبودن تاواتشم پس بده..
×تهیونگ بسه.. درسته اون بدون اجازه خورده.. نباید میخورده.. الانم پشیمونه
÷این پشیمونه؟ یه نگا بهش بکن ببین کحای قیافش به پشیمونا میخوره؟
×اینکه گریه کرده..(واسه چیزه دیگه بوده😂😐)
÷بیرین بیرون..
+اره برین تا بهش بفهمونم..
×تهیونگ بس کنین باشه؟ بخاطر من.. بزار بعدااا هر تنبیهی خواستی بکن فقط الان بزار استراحت کنه..
که دیدم رفت سمت یخچالو بازش کرد.. و ابجو ها رو برداشت..
÷اینا هم دروغ بوده..اره؟
+نه نبوده..
÷خو پس هیچی نگو
آیو دست تهیونگو گرفت و رفتن بیرون..
+پسره احمق
_بهمن میگی احمق؟
+نه پس با دیوارمم.. تو از احمقا هم بیشعور تریی...
_غلط کردی خوردی
+کارای دیشبت هنوز رو مخمهههه
_تو هم همینطور..
+کوک دیگه ازت بدم میاد.. دیگه هیچی ازت نمیخوام..
_نخا.. به درک..
با حرفم اخمشو کرد تو هم و رفت بیرون..
+اشغااال..
چند مین بد..
اومدم بیرون توی کافه نشسته بودم که بقیه هم اومدن..
×بریم؟
+چمدونم زیر میزه میشه برش داری؟
×اوکی میگم کوک بیاره
+نمیخوام اون برداره..
×بس کن دیگه.. پاشو
صبح
آیو"
چشامو باز کردم ات هنوز خواب بودم و بلند شدمم.. که اتم چشماشو باز کرد..
+اخخ.. تواینجا چیکار میکنی؟
×درد داری؟
+اره از کجا میدونی؟
×هفففف... بخواب تا بیام..
+نرو صبر کن.. دیشب اتفاقی افتاد؟
×خودت بعدا میفهمی..
+خب چیشد؟ بگوو
×مست کردی دیگه.. بقیشم حدس بزن..
+مست کردم؟ عاااا.. یادم اومد.. بعدش.. بعدش.. کوک فهمید؟
×همه دنیا فهمیدن تو چه غلطی کردی..
+وااای خدااا چیشد؟ خیلی دلم درد میکنههه..
×دلم نمیاد بهت بگم.. خودت بعدا میفهمی..
از تخت بلند شدم و رفتم سمت یخچال که ابجو ها رو دیدم و دوزاره یاد دیشب افتادم و محکم درو بستمم..
×اه.. ول کن نیست..
+چیه؟ اهاا ابجو ها رو بنداز بیرون کوک نبینه..
×خخخ.. فقط امید وارم... ولش کن..
+هی.. سرم خیلی درد میکنه؟خیلیییی
×اثر همون دیشبیاست دیگه..
+اخخ.. نمیتونم تحمل کنمم.. داره کلم منفجر میشه..
×میخواست نخوری.. حالا هم صبر کن سوپی چیزی بکیرم بیارم بهتر شی..
+الان جرا تو کنار من خوابیدی.. صبر کن ببینم.. کوک.. وااای آیوووو
×چیه فهمیدی؟
+خدا کنه اون جیزی که فکرشو میکنم نباشههه..
×فکر کنم همون باشه
+کوک بهم تجاوز کرده؟ اره؟ با تو اممم
×ات.. چرا قبول کردی؟
+نه آیو .. نههههه.. نباید.. نههه بگو نکردههه
×ولش کن بهش فکر نکن سرت بدتر میشه..
+از سر درد رد کردممم.. دارم دیوونه میشمممم..
×اره کرده.. خوب شد من بودم وفهمیدممم.. کوک ول کن نبوود..
+درووغ نگوووو...
×ای کاش دروغ بوود..
که زد زیر گریه داد میزد..
+ببین اگه راست باشههههه.. فقط اگه راست باشه...
×اروم باش.. شده دیگ..
+اروم باشم؟ چجوری؟ خودت بگوووو
×الان عصبانی.. یکم استراحت کن..
+به کوک بگو چشمم بهش بیوفته زدش نمیزااارممم..
×باشه میگمم.. اونم دیشب نمیخواست تو زنده باشی..
+غلط کردههه.. اصلا دیگه بره به درک..
×خیلی تند داری میریی..
ات"
وقتی فهمیدم دیشب باهام چیکار کردهه.. حسابی به هم ریختم و بغضم گرفته بوود.. هر کاری هم میکرد حق داشت اما تجاوز؟
+تند نمیرمم
×الان تو هر کاری هم بکنی درست میشه؟ همچی به قبل بر میگرده؟ میخواست لج نکنی
گریم گرفت..
+اون به من.. هقق..
×باشه گریه نکن..
+خیلی بدهههه.. ازش بدم میااااد.. هههققق
×اوکی اوکی..
صدای در اومد و آیو باز کرد.. با چهره یه کوک و تهیونگ رو به رو شدمم..
+برید بیروون
÷ات خیلی تازگیا پر رو شدی..
+من پر رو ام؟ یا..
÷با اجازه کی اونا رو خوردی؟
+هیچکس.. من نیازی به اجازه کسی ندارمم.. حتی کوک...
÷خفه شوو تازه طلب کارم هستی؟
×دختره اصرار داشت..
÷تو هیچی نگوو
+برید بیرووون
÷برید بیرون تا حالیش کنم..
×هی تهیونگ تند نرو
÷از این حرفا گذشته... اون موقع که باید میفهمید نفهمید الانم یه جوره دیگه حالیش میکنم تا بفهمه..
+نههه.. من کاری نکردمم
÷اون الکلا رو من خوردم؟
+خب اونا چیزی نبودن
÷اگه چیزی نبودن تاواتشم پس بده..
×تهیونگ بسه.. درسته اون بدون اجازه خورده.. نباید میخورده.. الانم پشیمونه
÷این پشیمونه؟ یه نگا بهش بکن ببین کحای قیافش به پشیمونا میخوره؟
×اینکه گریه کرده..(واسه چیزه دیگه بوده😂😐)
÷بیرین بیرون..
+اره برین تا بهش بفهمونم..
×تهیونگ بس کنین باشه؟ بخاطر من.. بزار بعدااا هر تنبیهی خواستی بکن فقط الان بزار استراحت کنه..
که دیدم رفت سمت یخچالو بازش کرد.. و ابجو ها رو برداشت..
÷اینا هم دروغ بوده..اره؟
+نه نبوده..
÷خو پس هیچی نگو
آیو دست تهیونگو گرفت و رفتن بیرون..
+پسره احمق
_بهمن میگی احمق؟
+نه پس با دیوارمم.. تو از احمقا هم بیشعور تریی...
_غلط کردی خوردی
+کارای دیشبت هنوز رو مخمهههه
_تو هم همینطور..
+کوک دیگه ازت بدم میاد.. دیگه هیچی ازت نمیخوام..
_نخا.. به درک..
با حرفم اخمشو کرد تو هم و رفت بیرون..
+اشغااال..
چند مین بد..
اومدم بیرون توی کافه نشسته بودم که بقیه هم اومدن..
×بریم؟
+چمدونم زیر میزه میشه برش داری؟
×اوکی میگم کوک بیاره
+نمیخوام اون برداره..
×بس کن دیگه.. پاشو
۱۱.۴k
۰۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.