MY LOVE
MY LOVE
پارت ۸
+ فاک این اینجا چیکار میکنه...
لیا ( اسم دختر عموی هرزه کوک) سریع کنار صندلی کوک نشست و گرم مشغول حرف زدن شد...
/ واییییی ددی جونم نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود..
پا های لختش رو روی هم انداخت و مو هاشو پشت کمرش انداخت تا خط سینه هاش معلوم بشن .. زبانش رو روی لبش که رژ لب مشکی روش زده بود کشید و خیس کرد .. دوباره با همون لحن لوس شروع کرد حرف زدن ..
/ ددی جونم میدونی که هفته بعد تولدمه ؟ راستش یه درخواست دارم ازت ..
تو این زمان تنها جواب کوک به حرف های لیا اخم و سکوت بود ..
+ چته ؟ چه درخواستی داری ؟
/ میتونی نقش دوست پسرم رو بازی کنی ؟
کوک خنده عصبی کرد و انگشت اشاره اش رو ، روبه روی لیا قرار داد.
+ گوش کن احمق .. مگر اینکه تو خواب ببینی قبول کنم واسمم مهم نیست الان بیافتی گریه..
در همین حال میزبان مهمانی به سمت این دو اومد و دو تا نوشیدنی روی میز گذاشت و رفت لیا سریع لیوان شراب خودش رو برداشت و سر کشید ... کوک هم برای اینکه خودشو اروم کنه لیوان رو برداشت و سر کشید...
ویو کوک
درد بدی به پایین رو اورد .. هوا گرم بود یا من تنم داغ شده بود ... صبر کن ! تو اون نوشیدنی چی بود ؟ نه نه .. لعنتی قرص تحریک کننده ریخته بود ...
سرم رو بالا اوردم و به لیا نگاه کردم لبخند چندشی و رضایتمندی زده بود.. پس کار اون بود ، دختره هرزه
/ پس بلاخره اثر کرد .. عالیه
لیا دستش رو دور گردن کوک حلقه کرد و روی پاهاش نشست ..
/ ددی جونم نمیخوای هم به خودت و هم به من یه حالی بدی ؟ هوم ؟
اهم خماری دیگه بسه تونه هر چقدر خوندین ... برین یکم درس بخونین🗿✨
پارت ۸
+ فاک این اینجا چیکار میکنه...
لیا ( اسم دختر عموی هرزه کوک) سریع کنار صندلی کوک نشست و گرم مشغول حرف زدن شد...
/ واییییی ددی جونم نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود..
پا های لختش رو روی هم انداخت و مو هاشو پشت کمرش انداخت تا خط سینه هاش معلوم بشن .. زبانش رو روی لبش که رژ لب مشکی روش زده بود کشید و خیس کرد .. دوباره با همون لحن لوس شروع کرد حرف زدن ..
/ ددی جونم میدونی که هفته بعد تولدمه ؟ راستش یه درخواست دارم ازت ..
تو این زمان تنها جواب کوک به حرف های لیا اخم و سکوت بود ..
+ چته ؟ چه درخواستی داری ؟
/ میتونی نقش دوست پسرم رو بازی کنی ؟
کوک خنده عصبی کرد و انگشت اشاره اش رو ، روبه روی لیا قرار داد.
+ گوش کن احمق .. مگر اینکه تو خواب ببینی قبول کنم واسمم مهم نیست الان بیافتی گریه..
در همین حال میزبان مهمانی به سمت این دو اومد و دو تا نوشیدنی روی میز گذاشت و رفت لیا سریع لیوان شراب خودش رو برداشت و سر کشید ... کوک هم برای اینکه خودشو اروم کنه لیوان رو برداشت و سر کشید...
ویو کوک
درد بدی به پایین رو اورد .. هوا گرم بود یا من تنم داغ شده بود ... صبر کن ! تو اون نوشیدنی چی بود ؟ نه نه .. لعنتی قرص تحریک کننده ریخته بود ...
سرم رو بالا اوردم و به لیا نگاه کردم لبخند چندشی و رضایتمندی زده بود.. پس کار اون بود ، دختره هرزه
/ پس بلاخره اثر کرد .. عالیه
لیا دستش رو دور گردن کوک حلقه کرد و روی پاهاش نشست ..
/ ددی جونم نمیخوای هم به خودت و هم به من یه حالی بدی ؟ هوم ؟
اهم خماری دیگه بسه تونه هر چقدر خوندین ... برین یکم درس بخونین🗿✨
۳۴۵
۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.