p59
ات: اشکاشو پاک کرد و بعد گفت
ات: بیا جداشیم
جیمین: چی؟؟؟
ات: من نمیتونم ادامه بدم دیگه
جیمین: نه ات من نمیتونم خواهش میکنم(گریه)
ات: نه... دیگه منو فراموش کن من از اون روزی که تنهام گذاشتی فراموشت کردم حالا هم برو بیرون
جیمین: نههههههههههههههه م م من بدون تو نمیتونم(گریه)
ات: این چند روز رو چطوری تونستی؟ همینطوری اینم میتونی
دکتر امد تو
&: خب اقا لطفا بیایین بیرون تا خانم استراحت کنن
جیمین رفت ببرون
پرش زمانی به شب ویوات
بهتره از هم جدا باشیم من دیگه واقعا نمیکشم ازش بزار زنگ بزنم به مینسو نه اون بارداره به لوسی زنگ بزنم بیاد کمکم کنه از کره برم
زنگ زد
(گایز اینجا علامت لوسی ☆علامت ات♡)
♡: الو؟ لوسی
☆: سلام ات خوبی چخبر دختر
♡: ممنون لوسی به کمکت احتیاج دارم
☆: در خدمتم
♡: بیا بیمارستان..... بعد منو از اینجا فراری بده
☆: بیمارستان براچی؟ خوبی؟ چرا فراری بدم؟
♡: بعدا بهت توضیح میدم میخوام از جیمین جدا شم اونم از کنار در جوم نمیخوره خودم فرار کنم
☆: باشه الان میام به تهیونگ هم نمیگم
ولی باید بهم توضیح بدی
♡: اوکی خدافظ
ویو لوسی
لوسی: عزیزم؟
تهیونگ: هوم؟
لوسی: من یه کاری دارم میرم انجامش بدم
تهیونگ: چه کاری
لوسی: کار زنونه
تهیونگ: اوووو باشه زود برگرد
لوسی سوار ماشینش شد و رفت
ویو رسیدن به بیمارستان
لوسی: ببخشید خانم اینجا کسی به نام (فامیلی ات چی بود؟ یادم نمیاد) کیم ات (دیگه چیزی پیدا نکردم)
اینجا اتاقش کجاست
خانم: اتاق.... انتهای سالن... سمت چپ
لوسی رفت
ویو لوسی
رفتم دیدم جیمین خوابش برده روی صندلی بیچاره دلم براش سوخت صورتش کلا قرمز بود معلومه گریه کرده
رفتم تو اتاق ات
ات: لوسی(گریه)
لوسی: هیششش اروم باش بیا بریم تا جیمین بیدار نشده
ات لوسی از اتاق رفتن بیرون
ات: بزار ازش عکس بگیرم
لوسی: مطمعنی میخوای ازش جدابشی؟
ات: برا هردوتا مون خوبه
ات لوسی رفتن
ادامه دارد....
حمایت کنید🥺♥
ات: بیا جداشیم
جیمین: چی؟؟؟
ات: من نمیتونم ادامه بدم دیگه
جیمین: نه ات من نمیتونم خواهش میکنم(گریه)
ات: نه... دیگه منو فراموش کن من از اون روزی که تنهام گذاشتی فراموشت کردم حالا هم برو بیرون
جیمین: نههههههههههههههه م م من بدون تو نمیتونم(گریه)
ات: این چند روز رو چطوری تونستی؟ همینطوری اینم میتونی
دکتر امد تو
&: خب اقا لطفا بیایین بیرون تا خانم استراحت کنن
جیمین رفت ببرون
پرش زمانی به شب ویوات
بهتره از هم جدا باشیم من دیگه واقعا نمیکشم ازش بزار زنگ بزنم به مینسو نه اون بارداره به لوسی زنگ بزنم بیاد کمکم کنه از کره برم
زنگ زد
(گایز اینجا علامت لوسی ☆علامت ات♡)
♡: الو؟ لوسی
☆: سلام ات خوبی چخبر دختر
♡: ممنون لوسی به کمکت احتیاج دارم
☆: در خدمتم
♡: بیا بیمارستان..... بعد منو از اینجا فراری بده
☆: بیمارستان براچی؟ خوبی؟ چرا فراری بدم؟
♡: بعدا بهت توضیح میدم میخوام از جیمین جدا شم اونم از کنار در جوم نمیخوره خودم فرار کنم
☆: باشه الان میام به تهیونگ هم نمیگم
ولی باید بهم توضیح بدی
♡: اوکی خدافظ
ویو لوسی
لوسی: عزیزم؟
تهیونگ: هوم؟
لوسی: من یه کاری دارم میرم انجامش بدم
تهیونگ: چه کاری
لوسی: کار زنونه
تهیونگ: اوووو باشه زود برگرد
لوسی سوار ماشینش شد و رفت
ویو رسیدن به بیمارستان
لوسی: ببخشید خانم اینجا کسی به نام (فامیلی ات چی بود؟ یادم نمیاد) کیم ات (دیگه چیزی پیدا نکردم)
اینجا اتاقش کجاست
خانم: اتاق.... انتهای سالن... سمت چپ
لوسی رفت
ویو لوسی
رفتم دیدم جیمین خوابش برده روی صندلی بیچاره دلم براش سوخت صورتش کلا قرمز بود معلومه گریه کرده
رفتم تو اتاق ات
ات: لوسی(گریه)
لوسی: هیششش اروم باش بیا بریم تا جیمین بیدار نشده
ات لوسی از اتاق رفتن بیرون
ات: بزار ازش عکس بگیرم
لوسی: مطمعنی میخوای ازش جدابشی؟
ات: برا هردوتا مون خوبه
ات لوسی رفتن
ادامه دارد....
حمایت کنید🥺♥
۱۱.۲k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.