p58
داشتم باهاش حرف میزدم که خط روی دستگاه صاف شد و صدا کرد
جیمین: دکتررر ات ات نه نهههههه(گریه)
&: چیشده آقا لطفا برین بیرو
جیمین: اتتتتتتت😭
جیمین رفت بیرون
&: شک رو درجه..... بزارین
بعد4بار شک وارد کردن زبانش برگشت
&: خداروشکر برگشتن
جیمین:(گریه)
ویو شب
&: میتونین برین پیشش
جیمین: ممنون(چشاش دماغش قرمز شده)
رفت
ویو جیمین
دست ات رو گرفت
جیمین: ات خواهش میکنم بیدار شو(گریه)
داشتم باهاش حرف میزدم که اگشتش تکون خورد
جیمین: ات ات بیدار شدی(ذوق و گریه)
ویو ات
با صدای یکی بیدار شدم داشت گریه میکرد
جیمین: دکتر ات بهوش امددددد
&: تبریک میگم لطفا برین بیرون
جیمین رفت
بعد20مین
&: میتونین برین ببینیدشون ولی...
جیمین: ولی چی؟
&: من بهوش نگفتم بچه مرده
جیمین: نفس عمیق کشید رفت تو
جیمین: ات؟
ات: ج جیمین(اروم)
جیمین ات رو بغل کرد ات با دستش میزد به سینه جیمین
ات: چراتنهام گذاشتی میدونی چقدر برام سخت بود چرا اینکارو کردی(گریه)
جیمین: منوببخش ات قول میدوم دفعه بعد از بچه وتو مراقبت کنم(گریه)
ات جیمینو پس زد
ات: بچم؟ کوش؟(تو کون من😐)
ات: چراحسش نمیکنم(گریه)
جیمین: بچه... مرد
ات: چ چ چی(گریه)
ات: گریش شدت گرفت
ات: میدونی وقتی نبودی تنها کسی بود که باهاش حرف میزدم این به انصافیه نه نههههه(گریه)
جیمین: ات تورو خداگریه نکن قول میدم دوباره بچه داربشیم
ات: اشکاشو پاک کرد و بعد گفت
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
جیمین: دکتررر ات ات نه نهههههه(گریه)
&: چیشده آقا لطفا برین بیرو
جیمین: اتتتتتتت😭
جیمین رفت بیرون
&: شک رو درجه..... بزارین
بعد4بار شک وارد کردن زبانش برگشت
&: خداروشکر برگشتن
جیمین:(گریه)
ویو شب
&: میتونین برین پیشش
جیمین: ممنون(چشاش دماغش قرمز شده)
رفت
ویو جیمین
دست ات رو گرفت
جیمین: ات خواهش میکنم بیدار شو(گریه)
داشتم باهاش حرف میزدم که اگشتش تکون خورد
جیمین: ات ات بیدار شدی(ذوق و گریه)
ویو ات
با صدای یکی بیدار شدم داشت گریه میکرد
جیمین: دکتر ات بهوش امددددد
&: تبریک میگم لطفا برین بیرون
جیمین رفت
بعد20مین
&: میتونین برین ببینیدشون ولی...
جیمین: ولی چی؟
&: من بهوش نگفتم بچه مرده
جیمین: نفس عمیق کشید رفت تو
جیمین: ات؟
ات: ج جیمین(اروم)
جیمین ات رو بغل کرد ات با دستش میزد به سینه جیمین
ات: چراتنهام گذاشتی میدونی چقدر برام سخت بود چرا اینکارو کردی(گریه)
جیمین: منوببخش ات قول میدوم دفعه بعد از بچه وتو مراقبت کنم(گریه)
ات جیمینو پس زد
ات: بچم؟ کوش؟(تو کون من😐)
ات: چراحسش نمیکنم(گریه)
جیمین: بچه... مرد
ات: چ چ چی(گریه)
ات: گریش شدت گرفت
ات: میدونی وقتی نبودی تنها کسی بود که باهاش حرف میزدم این به انصافیه نه نههههه(گریه)
جیمین: ات تورو خداگریه نکن قول میدم دوباره بچه داربشیم
ات: اشکاشو پاک کرد و بعد گفت
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
۱۲.۵k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.