پارت338
#پارت338
چهار زانو روی تخت چوبی که با فرش قرمز و گل گلی پوشیده شده بود ، نشست !
نگاهی به دور تا دورش انداخت و چشم هایش روی صورت روزبه قفل شد !
کف دست هایش را به هم کوبید و با هیجان گفت :
_خب خب ، حالا چی بخوریم؟؟
روزبه چشم هایش را ریز کرد و کمی به جلو خم شد !
_یه چیز خوشمزه...
مهری هم اداییش را در آورد ،،به جلو خم شد و با چشم های ریز کرده اش گفت :
_چه چیز خوشمزه ای؟؟
روزبه خندید و منو را به طرفش هول داد!
_انتخاب کن ...
مهرنوش منو را دو دستی گرفته و مشغول نگاه کردن لیست غذا ها بود .
ریز و زیر لبی با خودش حرف میزد و از هرکدام از غذا ها ایرادی می گرفت !
انگشتش را روی لبش گذاشت و با حالت متفکری گفت :
_به نظرمممم ، آهااااا یافتم!
بشکنی زد و ادامه داد:
_دو پرس ، چلو کباب برگ ، سالاد ، ماست موسیر حتما باشه!! دوووغ پارچی! تاکید میکنم توی پارچ باشه حتماا ! پارچشم سفالی باشه! دیگههه ! آهااان ، بستنیاشم خوشمزس ولی اون باشه برای بعد شام !
خب دیگه چیزی نمیخوام!
منو را زمین گذاشت که روزبه خندید و گفت: میخوای رنگ پیش بند ، گارسونی ک میاد سفارش بگیره هم تو انتخاب کن!
مهری سرش را تکان داد و گفت : میشه ؟! تا بگم چ رنگی باشه!
دستش را برای گارسون بلند کرد و روبه مهری با خنده گفت : روتو برم والا
...
چهار زانو روی تخت چوبی که با فرش قرمز و گل گلی پوشیده شده بود ، نشست !
نگاهی به دور تا دورش انداخت و چشم هایش روی صورت روزبه قفل شد !
کف دست هایش را به هم کوبید و با هیجان گفت :
_خب خب ، حالا چی بخوریم؟؟
روزبه چشم هایش را ریز کرد و کمی به جلو خم شد !
_یه چیز خوشمزه...
مهری هم اداییش را در آورد ،،به جلو خم شد و با چشم های ریز کرده اش گفت :
_چه چیز خوشمزه ای؟؟
روزبه خندید و منو را به طرفش هول داد!
_انتخاب کن ...
مهرنوش منو را دو دستی گرفته و مشغول نگاه کردن لیست غذا ها بود .
ریز و زیر لبی با خودش حرف میزد و از هرکدام از غذا ها ایرادی می گرفت !
انگشتش را روی لبش گذاشت و با حالت متفکری گفت :
_به نظرمممم ، آهااااا یافتم!
بشکنی زد و ادامه داد:
_دو پرس ، چلو کباب برگ ، سالاد ، ماست موسیر حتما باشه!! دوووغ پارچی! تاکید میکنم توی پارچ باشه حتماا ! پارچشم سفالی باشه! دیگههه ! آهااان ، بستنیاشم خوشمزس ولی اون باشه برای بعد شام !
خب دیگه چیزی نمیخوام!
منو را زمین گذاشت که روزبه خندید و گفت: میخوای رنگ پیش بند ، گارسونی ک میاد سفارش بگیره هم تو انتخاب کن!
مهری سرش را تکان داد و گفت : میشه ؟! تا بگم چ رنگی باشه!
دستش را برای گارسون بلند کرد و روبه مهری با خنده گفت : روتو برم والا
...
۱.۸k
۰۳ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.