بخشی از دزیره ویکوک

چشمات چشمات چشمات... ازشون خیلی چیزا نوشتم ولی یادم نیست.

یادمه نوشتم اون چشمها غم زیادی رو به دوش کشیدن نوشتم که دیگه نگاهم نمیکنن نوشتم که دیگه ستاره ندارن حتی برای دستاتم نوشتم دستات نوشتم که دیگه دستم و نمیگیرن دیگه لمسم نمیکنن.

واسه لیهاتم نوشتم. نوشتم لبهات دیگه قرار نیست به عشق بوسیدن من باز شه

واسه صدات... آخ صدات، صدات صدات... قرار نبود دیگه اون ملودی طنین انداز صدات و بشنوم...

واسه قلبت که با بی رحمی توی پارک مرکزی دانگ هزار تیکه اش کردم درست وقتی رفتی وابسته ات شدم و برای یک لحظه به خودم اومدم واقعا به چیت وابسته شده بودم؟ به چشمهات که دیگه من و نگاه نمیکردن؟ به دستات که دیگه لمسم نمیکردن؟ به لبهات که من و نمیبوسیدن؟ به صدات که یکی دیگه جای من بهش گوش میداد؟یا قلبت که دیگه مال من نبود؟
دیدگاه ها (۲)

استایل نامجون اسلاید ۲،اسلاید سوم سئول و چهارم ا.تحوصله اش س...

بعد از خدا حافظی از کتاب خونه بیرون اومدن،سئول"من باید برم د...

یک چالش،توی کامنتا باهام لاس بزنید ببینم کی بهتر لاس میزنه

گوشی را برداشت"بله؟" شماره"سلام جیمینننن"جیمین اخمی کرد"توی ...

صدای پات رو میشنوم که از دور داری میای. ینی خیلی‌وقت بود که ...

تکپارتی دوباره باهم بذر عشقمون رو میکاریم …ایرپادت رو داخل گ...

ازت ممنونم فرشته ی آسمونی به همراه دو فنجون قهوه گرم و تکه ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط