P

P.1

اون روز قرار بود با شوگا کیک درست کنن. البته بیشترش قرار بود "شوگا کیک درست کنه" و ا.ت خرابکاری. ولی خب، عشق این بود دیگه!

شوگا با یه پیشبند مشکی وایساده بود جلوی میز، آستیناشو زده بود بالا، رگای دستش موقع هم زدن خمیر داشت داد می‌زد که: "بله... من یه مرد کاملاً هاتم."

ا.ت از پشت میز بهش زل زده بود، چشم‌ها گرد شده، با دهن باز:
ـ "وای وای وای... من دیگه کیک نمی‌خوام، خودتو بپزم بهتره!"

شوگا بدون اینکه نگاش کنه گفت:
ـ "تمرکز کن خانوم، آرد نریزی رو سرمون بسه‌مونه."

ولی ا.ت خندید و یهو یه قاشق آرد پاشید رو دست شوگا.

ـ "اِی ببین چه سفید شدی، گچِ خوشگل من!"

شوگا یه نگاه خونسرد انداخت بهش، خندید، اومد سمتش و دماغش رو با انگشت آردی خودش سفید کرد:
ـ "توام سفید شدی... حالا دیگه با هم ستیم."

ا.ت غش کرد از خنده، زد زیر خمیر و یه تیکه رو پرت کرد سمت شوگا.
شوگا فقط نفس عمیق کشید.
ـ "خدایااا... صبرمو زیاد کن."

بعد که خمیر ریخت رو پیشونیش، یه لحظه سکوت شد. ا.ت خشک زد. فکر کرد الان داد میزنه.

ولی شوگا خم شد، یه بوس کوچولو زد روی گونه‌اش و یذره از خمیر و مانولد بهش و گفت:
ـ "با همین خمیر خوشگل‌تری."

ا.ت خجالت کشید، ولی سریع خودشو جمع کرد. زد تو دل شوگا:
ـ "واااااه! کی گفته می‌خوام خوشگل باشم؟"

شوگا خندید، دوباره برگشت سر هم زدن خمیر، رگ دستش مثل قبل قل قل می‌کرد، پیشبندش یه کم کج شده بود، موهاش ریخته بود رو پیشونیش...

و ا.ت؟ نشسته بود لب میز، زل زده بود بهش، لبخند به لب، با دلِ قنج‌رفته...
دیدگاه ها (۳)

p.2کیک آماده بود بره تو فر، ولی معلوم نبود بیشتر مواد رفت تو...

p.3کیک بالاخره رفت تو فر. شوگا هم نفس راحتی کشید، نشست رو صن...

P.3 اون شب که جوابشو نگرفتو در بسته موند، فقط آروم گفت:ـ "مر...

P.2جیهوپ دیگه طاقت نیاورد. دید هرچی زنگ میزنه و ویس میده بی‌...

شوهر دو روزه. پارت۷۴

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۵

سوار ماشین شدیم رسیدیم که جونگکوک گفت جونگکوک: از کنارم جم ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط