دلهره
# دلهره
part 10۴
یعنی چی یعنی اون میخواد خودش رو برای نجات ما قربانی کنه
نه اینطور نیست
دوباره نگاهی به هیونجین انداختم
با نگاهی سرد به نامجون چشم دوخته بود
حتی کمی پشیمونی توی چشماش دیده نمیشد
یک دفعه صدای شلیک تفنگ کل اتاق رو فرا گرفت
از ترس بازو های تهیونگ رو چنگ میزدم
وقتی نگاهی به صحنه ی رو به روم انداختم
هیونجین غرق در خون وسط اتاق افتاده بود
و نامجون با بدنی بی جون سمت دیگه ی اتاق
تهیونگ قبل از من به سمت نامجون هجوم برد
منم اروم با همون پاهای لرزونم به سمتش رفتم
هنوز بی وقفه از چشمام اشک جاری میشد
نوئل : نامجون با خودت چیکار کردی چرا انقدر بدنت یخ کرده
نامجون : مگران من نباش نیازی نیست بخاطر موجودی مثل من اشک بریزی الا همه چیز تموم شد الا هم از شر من هم از شر اون هیونحین راحت شدین میتونید یه زندگی خوب داشته باشی
میدونی که همه چیز تقصیر من بود
هیج وقت نمیشه اون بلاهایی که سرت اوردم رو جبران کنم
اما امید وارم منو ببخشی
نوئل : چی داری میگی برای خودت هر کسی توی زندگی به اشتباهاتی مرتکب میشه من خیلی وقته بخشیدمت
بهتره زیاد حرف نزنی بدنت خیلی ضعیف شده
تهیونگ به امبلانس زنگ بزن شاید بشه یه جوری نجاتش داد
قبل از اینکه تهیونگ چیزی بگه نامجون زود تر حرف زد
_ نمیخواد به کسی زنگ بزنید راه نجاتی برای من نیست
این قانونی هست که برای موجوداتی مثل من حکم میکنه و هیچ جوره نمیشه جلوش رو گرفت
بیشتر از این وقتتون رو تلف نکنید هر چه زود تر از اینجا برید بیرون
تهیونگ : چرا این کار احمقانه رو کردی
یعنی انقدر از زندگیت بدت میومد
part 10۴
یعنی چی یعنی اون میخواد خودش رو برای نجات ما قربانی کنه
نه اینطور نیست
دوباره نگاهی به هیونجین انداختم
با نگاهی سرد به نامجون چشم دوخته بود
حتی کمی پشیمونی توی چشماش دیده نمیشد
یک دفعه صدای شلیک تفنگ کل اتاق رو فرا گرفت
از ترس بازو های تهیونگ رو چنگ میزدم
وقتی نگاهی به صحنه ی رو به روم انداختم
هیونجین غرق در خون وسط اتاق افتاده بود
و نامجون با بدنی بی جون سمت دیگه ی اتاق
تهیونگ قبل از من به سمت نامجون هجوم برد
منم اروم با همون پاهای لرزونم به سمتش رفتم
هنوز بی وقفه از چشمام اشک جاری میشد
نوئل : نامجون با خودت چیکار کردی چرا انقدر بدنت یخ کرده
نامجون : مگران من نباش نیازی نیست بخاطر موجودی مثل من اشک بریزی الا همه چیز تموم شد الا هم از شر من هم از شر اون هیونحین راحت شدین میتونید یه زندگی خوب داشته باشی
میدونی که همه چیز تقصیر من بود
هیج وقت نمیشه اون بلاهایی که سرت اوردم رو جبران کنم
اما امید وارم منو ببخشی
نوئل : چی داری میگی برای خودت هر کسی توی زندگی به اشتباهاتی مرتکب میشه من خیلی وقته بخشیدمت
بهتره زیاد حرف نزنی بدنت خیلی ضعیف شده
تهیونگ به امبلانس زنگ بزن شاید بشه یه جوری نجاتش داد
قبل از اینکه تهیونگ چیزی بگه نامجون زود تر حرف زد
_ نمیخواد به کسی زنگ بزنید راه نجاتی برای من نیست
این قانونی هست که برای موجوداتی مثل من حکم میکنه و هیچ جوره نمیشه جلوش رو گرفت
بیشتر از این وقتتون رو تلف نکنید هر چه زود تر از اینجا برید بیرون
تهیونگ : چرا این کار احمقانه رو کردی
یعنی انقدر از زندگیت بدت میومد
۵.۱k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.